2024 October 15 - سه شنبه 24 مهر 1403
مطالبی در دفاع از مرجعیت و مقام معظم رهبری در پی اهانت نشریه‌ی فرانسوی شارلی ابدو
کد خبر: ٣٣٨٦ تاریخ انتشار: ٢١ دي ١٤٠١ - ١٠:٢١ تعداد بازدید: 630
صفحه نخست » عمومی » یادداشت
مطالبی در دفاع از مرجعیت و مقام معظم رهبری در پی اهانت نشریه‌ی فرانسوی شارلی ابدو

 

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیْم

مطالبی در دفاع از مرجعیت و مقام معظم رهبری

در پی اهانت نشریه‌ی فرانسوی شارلی ابدو

 

 

بیانات استاد:

سيد ابوالفضل طباطبايي اشکذری


چند جمله‌ی کوتاه در مورد اقدام اهانت‌آمیز مجله یا هفته‌نامه «شارلی ابدو»

موضع‌گیری، اعلان موضع، تبیین، ارشاد و بیان حقیقت‌ها در جهات گوناگون ارزش‌های اسلام و انقلاب و رفتارهای دشمن و شناخت توطئه‌های دشمن جزء تکالیف ماست.

ما امروز در جهانی هستیم که -خصوصاً در عالم غرب- مدعی رشد یافتگی است؛ کشورهای که خودشان را توسعه‌یافته و پیشرفته در ابعاد گوناگون می‌دانند؛ اما در مثل روزهای گذشته گاهی شاهد رفتاری هستیم که بیش از آن‌که نشان از رشد یافتگی و توسعه‌یافتگی آن‌ها داشته باشد، نشان از جاهلیت و عقب‌افتادگی‌شان دارد. هم نشان از عقب‌افتادگی ذهنی و فکری و هم نشان از عقب‌افتادگی رفتاری در همه جهات گوناگون.

هر انسان عاقلی، اگر رفتارهایی مثل این مجله‌ای که سابقه در اهانت و توهین دارد را بخواند پی به این مطلب خواهد برد. مجله‌ای که چندین مرحله به مقدسات اسلامی و سایر ادیان توحیدی اهانت و توهین کرده است و در چندین سال گذشته به ساحت مقدس پیامبر اسلام توهین کرده بود.

تاریخ مجله شارلی ابدو

این مجله ابتدا به این نام نبود و نام دیگری داشت[1]. هدف از تأسیس این مجله را از ابتدا هم برای مسخره کردن و بدگویی نسبت به سیاستمداران، پلیس، بانک‌دارها و مذهب از طریق طنز دانسته‌اند که گاه از دایره اخلاق خارج می‌شود.

استفاده از کاریکاتور و انیمیشن، ویژگی اصلی مجله شارلی ابدو است[2]؛ این مجله پس از بسته شدن توسط دولت فرانسه به خاطر توهین به ارزش‌های ملی دوباره در سال ۱۹۶۶ منتشر شد و در سال ۱۹۷۰ و این بار پس از مرگ ژنرال شارل دو گل به خاطر توهین به شخص وی، به دستور وزیر کشور تعطیل شد.

بعد از مدتی و این بار با نام شارلی ابدو دوباره ایجادشده و روی کار آمد؛ اما این بار، دیگر کاری به مسئولین فرانسوی ندارد. این مجله عمدتاً با محوریت اسلام و ارزش‌های اسلامی و توهین و اهانت یا طنز گویی و تصویر کاریکاتورهای طنزگویانه یا طنزپردازی نسبت به ارزش‌های اسلامی و الهی اقدام می‌کند.

و دولت فرانسه هم کاری با آن ندارند و این مطابق با آزادی - به تعبیر مقام معظم رهبری حقوق بشر آمریکایی-است. این‌ها رفتارهای دوگانه‌ای است که غربی‌ها و بخصوص کشور فرانسه دارد.

اما هر انسان عاقلی که اندک آشنایی با تاریخ اسلام داشته باشد، وقتی‌که این رفتارها را ببیند به یاد رفتارهای جاهلی قبل از اسلام و در آغاز رسالت پیامبر اسلام می‌افتد که این‌گونه رفتارها در آن زمان هم سابقه داشته است. این رفتارها در کشوری اتفاق می‌افتد که مدعی مهد حوار و گفتگوست، مدعی آزادی بیان است.

همه‌ی انسان‌های عاقل، حتی غیرمسلمانان هم این نکته را می‌دانند که توهین و اهانت با آزادی بیان متفاوت است. توهین با حوار و گفتگو متفاوت است و مصداق آزادی بیان نیست. توهین، ابزار مستمسکی برای جاهلان است. برای آن‌هایی که از روی جهل، و از روی فرهنگ جاهلی این کار را انجام می‌دهند.

اما کسانی‌که مدعی پیشرفتگی و توسعه‌یافتگی هستند، ابزارشان، ابزار گفتگوست، ابزار منطق و استدلال است. همان کاری که اسلام از آغاز متولی آن بوده است. الآن ما در بحث خارج فقه خودمان با موضوع «فقه‌المسجد» این عنوان را قرار داده‌ایم و گفتیم که ازجمله ظرفیت‌های مسجد «اتخاذ المسجد مجلساً للحوار» است؛ یعنی یکی از ظرفیت‌های مسجد این است که مسجد باید پایگاه گفتگو باشد. حوار و گفتگوهای اسلامی درباره فرق اسلامی، با اهل کتاب، با مسیحیان و بخش‌های گوناگون. نمونه‌های فراوانی در تاریخ وجود دارد که با حضور خود پیامبر انجام شده است.

مرحوم طبرسی در تفسیر «مجمع‌البیان» ذیل آیات اولیه‌ی سوره‌ی آل‌عمران می‌فرماید: هشتادوچند آیه اولیه سوره آل‌عمران مربوط به ماجرای گفت‌وگوهای مسیحیان نجران با پیامبر است که آنجا آمدند، ناقوسشان را هم در مسجد پیامبر آوردند و وقت عبادتشان ‌که شد، ناقوسشان را زدند و مشغول عبادت شدند. اصحاب پیامبر پرسیدند: «هذا في مسجدك؟»؛ در مسجد شما این کار را می‌کنند؟ پیامبر فرمودند: «دعوهم»؛ آن‌ها را رها کنید و کاری به کارشان نداشته باشید[3]. آن‌ها عبادتشان را انجام دادند و سپس به گفتگو نشستند، درنتیجه خلع سلاح شدند.

عرض من این است که، اسلام و مسجد متولی حوار و گفتگو و استدلال و منطق است؛ اما نه با تمسک جستن به راه‌کارهای جاهلی. این راهکارهای جاهلی از دیرباز سابقه‌ی طولانی داشته است و عمده‌ی آن‌را هم اگر ملاحظه بفرماید، خواهید دید که درباره پیامبر اسلام است.

در مراجعه به قرآن کریم می‌بینیم که چه توهین‌ها و اهانت‌هایی به پیامبر اسلام روا داشته‌اند! پیامبر را ساحر و دروغ‌گو دانستند! قرآن کریم دراین‌باره می‌فرماید: {وَقَالَ الْكَافِرُونَ هَٰذَا سَاحِرٌ كَذَّابٌ}[4]؛ و کافران گفتند: این ساحر بسیار دروغ‌گویی است!

طبق این آیه‌ی شریفه کافران پیامبر را به استهزاء و تمسخر گرفتند. شاعر، جمله‌ی تمسخرآمیز آن‌ها بود؛ یعنی آن‌ها پیامبر را از روی تمسخر شاعر نامیدند، نه این‌که بخواهند بگویند که پیامبر اهل شعر و فرهنگ و ... است. آن‌ها پیامبر را مجنون خواندند؛ قرآن کریم دراین‌باره می‌فرماید: {وَقَالُوا يَا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ}[5]؛ و گفتند: «ای کسی‌که «ذکر» [= قرآن‌] بر او نازل‌شده، مسلماً تو دیوانه‌ای!

آن‌ها (کافران) به پیامبر نسبت جنون دادند و گفتند که[نعوذبالله] پیامبر خیالاتی شده است.

کافران نسبت به سخنان وحی که پیامبر آن‌را ابلاغ می‌فرمود، گفتند که پیامبر خواب می‌بیند؛ قرآن کریم دراین‌باره می‌فرماید: {قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ}[6]؛ آن‌ها گفتند: «(آنچه محمد آورده، وحی نیست،) بلکه خواب‌هایی آشفته است! اصلاً آن‌را به‌دروغ به‌خدا بسته؛ نه، بلکه او یک شاعر است!

آن‌ها پیامبر را به تمسخر گرفته و استهزا می‌کردند؛ قرآن دراین‌باره می‌فرماید: {وَمَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ}[7]؛ هیچ پیامبری به سراغ آن‌ها نمی‌آمد مگر اینکه او را مسخره می‌کردند.

در جایی دیگر این‌گونه می‌فرماید: {وَإِذَا رَآكَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِن يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُوًا}[8]؛ هنگامی‌که کافران تو را می‌بینند، کاری جز استهزا کردن تو ندارند!

این‌ها ازجمله جسارت‌ها و توهین‌هایی بود که نسبت به پیامبر اکرم روا می‌داشتند.

نقل است که پیامبر از کنار ابوسفیان و ابوجهل می‌گذشتند. حضرت دیدند که آن‌ها مشغول صحبت‌اند. ابوجهل تا پیامبر اسلام را دید، خندید (و با حالت تمسخر) به ابوسفیان گفت: «هَذَا نَبِي بني عبد منَاف»؛ این پیامبر بنی عبد مناف است[9].

این‌گونه جسارت‌ها نسبت به پیامبر اکرم فراوان انجام می‌گرفت. به پیامبر که می‌رسیدند، به ایشان سنگ می‌زدند. سنگ زدن هم نوعی مبارزه نیست، بلکه یک نوع تحقیر و دور کردن از خودشان بود، ضمن این‌که می‌تواند یک عامل مبارزه‌ای هم باشد. کنار خانه پیامبر می‌آمدند و از بیرون به خانه‌ی حضرت سنگ‌پرانی و جسارت‌ها می‌کردند.

یا همان جمله معروف که می‌گویند: فضولات شکمبه گوسفند و شتر را روی پیامبر می‌ریختند، این ماجرا در برخی از منابع نقل شده است[10].

جسارت‌های امروزه هم ریشه در همان اهانت‌هایی دارد که بر پیامبر اکرم وارد می‌آوردند. حال یک‌وقت هست که اهانت به ساحت مقدس پیامبر است، یک‌وقت نسبت به ساحت مقدس امام× و یک‌وقت هم نسبت به ساحت مرجعیت، رهبری نظام، مرجعیت دینی، مرجعیت سیاسی، زعامت جامعه‌ی دینی و ... این جسارت‌ها و اهانت‌ها ریشه در همان جسارت‌ها و توهین‌ها دارد.

اما چیزی را که باید بدانیم و بدان توجه داشته باشیم این است که راه‌کارهای متعددی می‌تواند برای مقابله با این اهانت‌ها وجود داشته باشد که من یک نکته‌ی آن‌را عرض می‌کنم.

نکته‌ای را که باید بدانیم و مدنظر داشته باشیم این است که پیامبر هر چه بیشتر قوت می‌گرفت، بیشتر مورد اهانت واقع می‌شد. این‌طور نبود که وقتی پیامبر ضعیف می‌شد و مسلمانان دورش را خالی می‌کردند مورد اهانت قرار بگیرد، نه! این‌گونه نبود؛ چراکه اگر مسلمانان اطراف پیامبر کم می‌شدند، آن‌ها می‌گفتند کسی دور و برش نیست، کاری به کارش نداریم، خودش فراموش می‌شود؛ اما مطلبی که باید بدان توجه داشته باشیم این است که باید بدانیم هر چه پیامبر بیشتر قوت می‌گرفت، اهانت‌ها به ایشان هم بیشتر می‌شد.

پس بنابراین، مرجعیت، روحانیت، حوزه‌های علمیه، انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی، مقام معظم رهبری، و ... چون در مسیر تقویت و حرکت صعودی هستند مورد اهانت و جسارت بیشتر قرار می‌گیرند.

انسان زمانی‌که بالای نردبان می‌رود به او سنگ می‌زنند، چون دارد حرکت می‌کند، پیشرفت می‌کند. یک قطار زمانی‌که در حال حرکت است به آن سنگ می‌زنند. کسی به‌قطار ایستاده سنگ نمی‌اندازد.

پس باید این نکته را بدانیم و احساس نکنیم که ما عقب افتادیم و شکست خوردیم، این‌گونه فکر کردن نشانه‌ی عقب‌ماندگی ماست. نه، اگرچه مشکلات فراوانی وجود دارد، و لکن نشانه‌ی عقب‌افتادگی نیست. این‌ها نشانه‌ی قوت و پیشرفت است، و راه مقابله‌ی با احساسِ عقب‌ماندگی و شکست، مدافع بودن است. راه مقابله‌ی با آن، مقابله‌به‌مثل است؛ البته نه از راه اهانت و توهین؛ یعنی آن‌جایی‌که جرم واقع شد، باید آنجا حالت دفاع، آن هم دفاع مهاجمانه نسبت به او گرفت؛ اما نه از راهی که او انجام می‌دهد؛ او اهانت می‌کند؛ اما ما باید در راه دفاع از ارزش‌های خودمان به‌گونه‌ای عمل کنیم که او دیگر جرأت پیدا نکند، این کار(اهانت) را دومرتبه انجام بدهد.

شاید این کار، از توطئه‌های دشمن باشد که در بعضی از جاها بخواهند مردم را امتحان کنند؛ با خود می‌گویند: این حرف را می‌زنیم و این کار را انجام می‌دهیم تا ببینیم مردم تا چه اندازه پای این ارزش‌ها ایستاده‌اند! آیا مردم سست شده‌اند یا نشده‌اند؟ یعنی یک جهت از اهانت‌ها بدین خاطر است که می‌خواهند مسلمانان، محور مقاومت و جامعه اسلامی را امتحان کنند. همان‌طور که در برابر داعش، جهت دفاع از ارزش‌ها، مدافع حرم بودیم، امروز هم مدافع مرجعیت، مدافع رهبری، مدافع انقلاب. هستیم؛ آن هم آن‌گونه دفاعی که حضرت حمزه× از پیامبر داشت. حضرت حمزه× زمانی‌که شنید به پیامبر اکرم جسارت و توهین کرده‌اند، با کسی‌که نسبت به پیامبر هتک حرمت کرده بود برخورد نمود.

این‌گونه روایت[11] شده است:

ابوجهل روزى در «صفا» پیامبر خدا را مى‌بيند و به او توهين مى‌كند. امّا رسول خدا شكيبايى مى‌ورزد. كنيز عبدالله بن‌جدعان كه اذيت ابوجهل به محمد را دیده بود به حمزه عموی پیامبر گفت: ای كاش لحظه‌اى پیش در اين‌جا بودی و مى‌ديدى كه ابوجهل چگونه به محمد توهين مى‌كرد. حمزه نیز پس از شنیدن حرف‌هاى كنيز، به فكر انتقام از ابوجهل افتاد.

حمزه در ميان جمع قریش، ابوجهل را مى‌بيند و به سمت او می‌رود و كمان خود را كه قبل از زیارت کعبه از شکار مى‌آمد بلند مى‌كند و بر سر ابوجهل مى‌زند و سر او را مى‌شكند و به ابوجهل مى‌گويد: به محمد توهين مى‌كنى‌؟ امّا من به او ایمان آورده‌ام؛ اگر قدرت دارى با من بجنگ![12]

بنابراین هم باید بدانیم که این‌ها نشانه‌ی قوت اسلام و انقلاب است، و هم باید مواظب باشیم که در این حرکت محکم و با قوت در تمسک به ارزش‌ها، خدایی نکرده جمله‌ای از ما صادر نشود که نشانه‌ی ضعف ما، و عقب‌نشینی ما باشد. البته دشمنان در طول تاریخ پاسخ به این اهانت‌ها را گرفته‌اند و فهمیده‌اند که این‌ها هیچ ثمره و ارزشی نداشته و نخواهد داشت.

این روزها دیده‌ایم و می‌بینیم که مردم چگونه در شهرهای مختلف پای نظام و انقلاب و پای رهبری این نظام ایستاده‌اند.

خداوند را قسم می‌دهیم که توطئه‌های دشمنان را به خودشان برگرداند.

 

 

و السلام عليكم و رحمه الله و برکاته

 

 

 



[1] - مجله شارلی ابدو در سال ۱۹۷۰م (۱۳۴۸ش) و پس از تعطیلی مجلهی فُکاهی «هارا کِری» توسط برخی از نویسندگان این مجله در فرانسه به‌وجود آمد؛ (Denis Robert : “L’histoire de ‘Charlie Hebdo’ est shakespearienne”», Télérama;.)

[2] - «مجله 'شارلی ابدو ' چیست و در مطبوعات فرانسه چه جایگاهی دارد؟»، بی‌بی‌سی.

[3] - مجمع‌البیان في تفسير القرآن - ط مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، ج 2، ص 234.

[4] - ص: 38/4.

[5] - حجر: 15/6.

[6] - انبیاء: 21/5.

[7] - حجر: 15/11.

[8] - انبیاء: 21/36.

[9] -  الدر المنثور في التفسير بالمأثور، ج 5، ص 630.

[10] - ر.ک؛ صحيح مسلم، ج 3، ص 1418، ح 107 و ص 1419، ح 108؛ فتح الباري، ج 1، ص 594.

[11] - بنا بر این‌که این نقل درست باشد.

[12] - ستوده، ص 37 و 38.



Share
* نام:
ایمیل:
* نظر:

پربازدیدترین ها
پربحث ترین ها
آخرین مطالب
صفحه اصلی | تماس با ما | آرشیو مطالب | جستجو | پيوندها | گالري تصاوير | نظرسنجي | معرفی استاد | آثار و تألیفات | طرح سؤال | ایمیل | نسخه موبایل | العربیه
طراحی و تولید: مؤسسه احرار اندیشه