مقدمه
از جمله مواردی که بسیار در روایات بر آن تاکیده شده است، زیارت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام می باشد، در این باره، اهل بیت علیهم السلام به سفارش و تشویق مردم به صورت زبانی اکتفا ننموده و خود نیز هر وقت فرصت را مهیا دیده اند به زیارت آن حضرت رفته و به صورت عملی نیز اهمیت زیارت حضرت اباعبدالله علیه السلام را براي مردم بیان نموده اند، که در این باره روایاتی با مضامین بسیار عالی نقل شده تا جایی که بعضی از این ذوات مقدسه برای شفای بیماری خودشان کسی را به زیارت قبر مبارک حضرت اباعبدالله علیه السلام فرستاده تا برای شفای بیماری آنها دعا کند، ونیز بعضی از امامان علیهم السلام در مورد زیارت حضرت ابا عبدالله علیه السلام به گونه ی سخن گفتند که بعضی از علمای بزرگوار شیعه از آن، وجوب زیارت آن حضرت را فهمیدند.
روایت های نقل شده از اهل بیت علیهم السلام در باب زیارت حضرت ابا عبدالله علیه السلام به صورت یک سان نبوده، وبا توجه به شرایطی که حضرات در آن به سر می بردند، مختلف می باشند، به صورتی که با مراجعه به کتاب های حدیثی شیعه، می بینیم بعضی از معصومان علیهم السلام از آنها روایت های زیادی در این باب نقل شده، ولی از بعضی دیگر، کمتر به چشم می خورد، ولی این قضیه دلیل بر کم بودن روایت در این باب نمی باشد، زیرا تعداد روایت موجود در این باب، بسیار زیاد می باشد که به جرأت می توان گفت از حد تواتر نیز گذشته است
در این مقاله سعی شده که زیارت حضرت اباعبدالله علیه السلام در سیره معصومان علیهم السلام-به ترتیب- به صورت مختصر بررسی شود.
حضرت رسول اكرم صلي الله عليه واله وسلم
پاره ی از روایات در کتاب های حدیثی شیعه به سفارش پیامبر صلی الله علیه واله وسلم به زیارت حضرت ابا عبدالله علیه السلام پرداخته است که می شود از این روایات، اهمیت زیارت حضرت امام حسین علیه السلام را به خوبی فهمید.
حَدَّثَنِي أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو مُحَمَّدٍ هَارُونُ بْنُ مُوسَى التَّلَّعُكْبَرِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ زَكَرِيَّا الْعَدَوِيُّ النَّصْرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ الْمُنْذِرِ الْمَكِّيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ الْهَيْثَمِ قَالَ حَدَّثَنِي الْأَجْلَحُ الْكِنْدِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَفْلَحُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ كَعْبٍ عَنْ طَاوُسٍ الْيَمَانِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى النَّبِيِّ صلي الله عليه واله وسلم وَ الْحَسَنُ عَلَى عَاتِقِهِ وَ الْحُسَيْنُ عَلَى فَخِذِهِ يَلْثِمُهُمَا وَ يُقَبِّلُهُمَا وَ يَقُولُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُمَا وَ عَادِ مَا [مَنْ] عَادَاهُمَا ثُمَّ قَالَ يَا ابْنَ عَبَّاسٍ كَأَنِّي بِهِ وَ قَدْ خُضِبَتْ شَيْبَتُهُ مِنْ دَمِهِ يَدْعُو فَلَا يُجَابُ وَ يَسْتَنْصِرُ فَلَا يُنْصَرُ قُلْتُ مَنْ يَفْعَلُ ذَلِكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ شِرَارُ أُمَّتِي مَا لَهُمْ لَا أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِي ثُمَّ قَالَ يَا ابْنَ عَبَّاسٍ مَنْ زَارَهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ كُتِبَ لَهُ ثَوَابُ أَلْفِ حَجَّةٍ وَ أَلْفِ عُمْرَةٍ أَلَا وَ مَنْ زَارَهُ فَكَأَنَّمَا زَارَنِي وَ مَنْ زَارَنِي فَكَأَنَّمَا زَارَ اللَّهَ وَ حَقُّ الزَّائِرِ عَلَى اللَّهِ أَنْ لَا يُعَذِّبَهُ بِالنَّار
خزاز رازى، على بن محمد، الوفاة : القرن الرابع، كفاية الأثر في النصّ على الأئمة الإثني عشر، محقق: حسينى كوهكمرى، عبد اللطيف، ناشر: بيدار1401 ق
عبد اللَّه بن عباس می گوید: بر پيغمبر اكرم «صلّى اللَّه عليه و اله وسلم» وارد شدم در حالي كه حسن «عليه السّلام» بر شانهاش و حسين «عليه السّلام» بر زانوى او بود و آنها را مىبوسيد و مىفرمود: پروردگارا دوست بدار كسى كه ايشان را دوست دارد و وباکسی که با آنها دشمنی می کند دشمن باش، سپس فرمود: اى فرزند عباس! گويا او را مىبينم (مقصود ابا عبد اللَّه الحسين «عليه السّلام» است) كه محاسنش از خون رنگين شده و مردم را مىخواند ولی كسى اجابتش نمی کند، و آنان را به يارى می طلبد و او را يارى نمی کنند؛ عرض كردم: چه کسانی آن حضرت را یاری نمی کنند؟ فرمود: اشرار (و بدان) امّتم، آنها را چه شده؟ خداوند شفاعت مرا به آنان نرساند، اى پسر عباس هر كه او را با معرفت به حقّش زيارت كند براى او ثواب هزار حج و هزار عمره نوشته می شود، و هر كه او را زيارت كند، مرا زيارت كرده و هر كه مرا زيارت كند، گويا خدا را زيارت كرده، و حق زائر بر خدا این است که خداوند آن را با اتش عذاب ندهد.
امام امير المؤمنين عليه السلام
روایت بسیار جالبی از امیرالمومنین علیه السلام درباره زیارت اباعبدالله علیه السلام نقل شده است که امام علیه السلام از نرفتن به زیارت امام حسین علیه السلام تعبیر به جفا می کند که این خود حاکی از اهمیت زیارت حضرت ابا عبدالله علیه السلام می باشد
حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي دَاوُدَ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَبِي عُمَرَ الْجَلَّابِ عَنِ الْحَرْثِ [الْحَارِثِ] الْأَعْوَرِ قَالَ قَالَ عَلِيٌّ عليه السلام بِأَبِي وَ أُمِّي الْحُسَيْنَ الْمَقْتُولَ بِظَهْرِ الْكُوفَةِ وَ اللَّهِ لَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى الْوَحْشِ مَادَّةً أَعْنَاقَهَا عَلَى قَبْرِهِ مِنْ أَنْوَاعِ الْوَحْشِ يَبْكُونَهُ وَ يَرْثُونَهُ لَيْلًا حَتَّى الصَّبَاحِ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فَإِيَّاكُمْ وَ الْجَفَاءَ.
ابن قولويه، جعفر بن محمد، الوفاة: 367،كامل الزيارات ج1 ص291، محقق: امينى، عبد الحسين، چاپ اول، ناشر: دار المرتضوية، 1356 ش
حضرت على «عليه السّلام» فرمودند: حسين در پشت كوفه كشته خواهد شد، به خدا قسم گويا مىبينم كه وحوش گردنهاى خود را بر قبرش كشيده و بر او مىگريند و از شب تا صبح بر او مرثيه مىخوانند و وقتى حال وحوش چنين باشد پس شما انسانها از جفاء به او بر حذر باشید.
حضرت فاطمه سلام الله عليها
زیارت حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام از نگاه حضرت صدیقه ی کبری سلام الله علیها به قدری حائز اهمیت می باشد که خود حضرت سلام الله علیها در كنار قبر مبارک ابا عبدالله علیه السلام حاضر می شود و برای زائرین آن حضرت استغفار می نماید و حتي در ببعضي از منابع اهل سنت نقل شده است كه ايشان در عالم رؤيا به بعضي از علماي اهل سنت دستور مي دهند كه برخي از مداحان براي امام حسين عليه السلام روضه بخوانند. در هر يك از دو موضوع بالا به ذكر يك روايت بسنده مي كنيم.
روایت اول
حَدَّثَنِي حَكِيمُ بْنُ دَاوُدَ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ دَاوُدَ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: إِنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ مُحَمَّدٍ صلي الله عليه واله وسلم تَحْضُرُ لِزُوَّارِ قَبْرِ ابْنِهَا الْحُسَيْنِ عليه السلام فَتَسْتَغْفِرُ لَهُمْ ذُنُوبَهُمْ
امام با ابن قولويه، جعفر بن محمد، الوفاة: 367،كامل الزيارات ج1 ص118، محقق: امينى، عبد الحسين، چاپ اول، ناشر: دار المرتضوية، 1356 ش
حضرت امام صادق«عليه السّلام» فرمودند: حضرت فاطمه «عليها السّلام» دختر حضرت محمّد «صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم» براى زوّار قبر فرزندش حضرت حسين بن على «عليهما السّلام» حاضر شده و براى گناهان آنها طلب آمرزش می کند.
روایت دوم
در منابع اهل سنت با سند صحيح نقل شده است كه حضرت زهرا سلام الله عليها به خواب عالم اهل سنت مي آيند و مي فرمايند كربلا برويد .....
أنبأنا أحمد بن أزهر بن السباك قال أخبرنا أبو بكر محمد بن عبد الباقي الأنصاري في كتابه عن أبي القاسم علي بن المحسن التنوخي عن أبيه أبي علي قال حدثني أبي قال خرج إلينا أبو الحسن الكرخي يوما فقال تعرفون ببغداد رجلا يقال له ابن أصدق فلم يعرفه من أهل المجلس غيري وقلت أعرفه فكيف سألت عنه قال أي شيء يعمل قالت ينوح على ابن علي عليهما السلام قال فبكى أبو الحسن وقال عندي عجوز تزينني من أهل كرخ جدان يغلب على لسانها النبطية ولا يمكنها أن تقيم كلمة عربية فضلا عن أن تحفظ شعرا وهي من صوالح النساء وتكثر من الصلاة والصوم والتهجد وانتبهت البارحة في جوف الليل ومنامها قريب من منامي فصاحت أبو الحسن أبو الحسن قلت ما لك قالت إلحقني فجئتها ووجدتها ترعد وقلت ما أصابك قالت رأيت في منامي وقد صليت وردي ونمت كأني في درب من دروب الكرخ فيه حجرة محمرة بالساج مبيضة بالأسفيداج مفتوحة الباب وعليه نساء وقوف فقلت لهم ما الخبر فأشاروا إلى داخل الدار وإذا امرأة شابة حسناء بارعة الجمال والكمال وعليها ثياب بياض مروية من فوقها إزار شديد البياض قد التفت به وفي حجرها رأس يشخب دما ففزعت وقالت لا عليك أنا فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه وسلم وهذا رأس الحسين صلوات الله على الجماعة فقولي لابن أصدق حتى ينوح
لم أمرضه فأسلو لا ولا كان مريضا
وانتبهت مذعورة
قال أبوالحسن وقالت العجوز ( أمرظه ) بالظاء لأنها لا تتمكن من إقامة الضاد فسكنت منها إلى أن عاودت نومها وقال أبو القاسم ثم قال لي مع معرفتك بالرجل فقد حملتك الأمانة في هذه الرسالة فقلت سمعا وطاعة لأمر سيدة النساء رضوان الله تعالى عليها قال وكان هذا في شعبان والناس في إذ ذاك يلقون أذى شديدا وجهدا جهيدا من الحنابلة وإذا أرادوا زيارة المشهد بالحائر خرجوا على استتار ومخافة فلم أزل أتلطف في الخروج حتى تمكنت منه وحصلت في الحائر ليلة النصف من شعبان وسألت عن أصدق فدللت عليه ودعوته وحضرني فقلت له إن فاطمة عليها السلام تأمرك أن تنوح بالقصيدة التي فيها
لم أمرضه فأسلوا لا ولا كان مريضا
فانزعج من ذلك وقصصت عليه وعلى من كان معه عندي الحديث فأجهشوا بالبكاء وناح بذلك طول ليلته وأول القصيدة أيها العينان فيضا واستهلا لا تغيضا
كمال الدين عمر بن أحمد بن أبي جرادة الوفاة: 660 ، بغية الطلب في تاريخ حلب ج 6 ص 2655، دار النشر : دار الفكر ، تحقيق : د. سهيل زكار
پدرم برايم نقل كرد كه روزي ابوالحسن كاتب (كرخي) بر ما وارد شد و گفت آيا در بغداد فردي به نام ابن اصدق مي شناسيد؟ در آن جلسه كسي غير از من او را نمي شناخت، گفتم من او را مي شناسم چه شده كه پيرامون او پرس و جو مي كني؟ ابوالحسن گفت : ابن اصدق چه كاري انجام مي دهد؟ گفتم براي (امام) حسين «عليه السلام» نوحه خواني مي كند. در اين هنگام ابوالحسن كرخي گريه كرد و گفت نزد من پيره زني است كه پرورش من از كودكي به عهده او بوده ، وي از اهالي كرخ جدان است و زبانش از سخن گفتن با زبان عربي ناتوان است و نمي تواند يك كلمه عربي را به درستي بيان كند چه رسد به اينكه بخواهد شعري روايت كند ... نيمه هاي شب بيدار شد، محل خوابش نزديك به محل خواب من است، فرياد زد اي ابوالحسن به نزد من بيا! گفتم چه شده؟ پيش او رفتم ديدم مي لرزد، گفتم چه اتفاقي برايت افتاده؟ گفت در خواب ديدم گويا در مقابل يكي از دوازه هاي كرخ هستم، اتاق تميزي را ديدم كه (ديوارهايش) سفيد و اندكي قرمز بود، درب آن باز بود و زنان دم درب ايستاده بودند، به آنها گفتم چه كسي از دنيا رفته ؟ چه خبر است؟ آنها به داخل اتاق اشاره كردند، وارد شدم ديدم اتاقي در نهايت زيبايي است و در وسط آن بانويي جوان هستند كه نيكو تر و زيباتر از ايشان نديده بودم، لباس زيباي سفيد رنگي كه بلند بود به تن داشت و روي آن نيز روپوشي (شنل) كه فوق العاده سفيد رنگ، پوشيده بود، در دامانش سر بريده اي بود كه خون از آن مي جوشيد. عرضه داشتم شما چه كسي هستيد؟ فرمود با تو كاري ندارم، من فاطمه دختر رسول خدا هستم و اين سر فرزندم حسين «ليه السلام»است؛ از طرف من به ابن اصدق بگو اين شعر را به عنوان نوحه (براي حسينم) بخواند فرزند من مريض نبود (بر اثر بيماري از دنيا نرفت) اين را سؤال كنيد و قبل از اين واقعه نيز بيمار نبود. ابوالحسن به من گفت اي ابوالقاسم حال كه ابن اصدق را مي شناسي، امانتداري كن و اين خبر را به ابن اصدق برسان؛ من گفتم به خاطر امر سرور بانوان (به روي چشم) اطاعت مي كنم. ابوالقاسم تنوخي در ادامه مي گويد: اين داستان در ماه شعبان بود ، مردم زماني كه مي خواستند به زيارت امام حسين «عليه السلام» بروند از حنبلي ها به شدت آزار مي ديدند ، من آنقدر تلاش كردم كه بالاخره توانستم خودم را در شب نيمه شعبان به حائر حسيني برسانم. جوياي ابن اصدق شدم تا اينكه او را ديدم. به او گفتم حضرت فاطمه «سلام الله عليها» به تو امر نموده اند كه قصيده اي را كه در آن بيت مذكور را به عنوان نوحه (براي امام حسين «عليه السلام») بخواني:
به ابن اصدق گفتم من قبل از اين ماجرا اين قصيده را بلد نبودم. حال ابن اصدق دگرگون شد. قضيه خواب را براي او و حاضران در جلسه به طور كامل نقل كردم، همگي به شدت گريه كردند و تمام شب با همين قصيده نوحه سرايي كردند. اول اين قصيده اين بيت است:
اي دو چشم اشك بباريد و به شدت گريه كنيد و خشك نشويد.
ابن العديم مي نويسد: ابو الحسن كرخي از بزرگترين اصحاب ابوحنيفه است.
يافعي در باره ابوالقاسم تنوخي مي نويسد:
ابو القاسم علي بن محمد تنوخي، از قاضيان حنفي مذهب و از تيزهوشان دنيا بود ، روايتگر اشعار بود و به علم كلام و علم نحو مسلط بود و ديوان شعرنيز داشت
امام حسن عليه السلام
در بعضی از نقلها نیز، به اهتمام امام حسن علیه السلام به زیارت حضرت ابا عبدالله علیه السلام به همراه اهل بیت علیهم السلام اشاره شده است.
وَ بِالْإِسْنَادِ عَنِ الْأَعْمَشِ قَالَ: كُنْتُ نَازِلًا بِالْكُوفَةِ وَ كَانَ لِي جَارٌ كَثِيراً مَا كُنْتُ أَقْعُدُ إِلَيْهِ وَ كَانَ لَيْلَةُ الْجُمُعَةِ فَقُلْتُ لَهُ: مَا تَقُولُ فِي زِيَارَةِ الْحُسَيْنِ، فَقَالَ لِي: بِدْعَةٌ وَ كُلُّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ وَ كُلُّ ضَلَالَةٍ فِي النَّارِ، فَقُمْتُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ أَنَا مُمْتَلِئٌ غَيْظاً وَ قُلْتُ: إِذَا كَانَ السَّحَرُ أَتَيْتُهُ فَحَدَّثْتُهُ مِنْ فَضَائِلِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ مَا يَشْحَنُ اللَّهُ بِهِ عَيْنَيْهِ قَالَ: فَأَتَيْتُهُ وَ قَرَعْتُ عَلَيْهِ الْبَابَ، فَإِذَا أَنَا بِصَوْتٍ مِنْ وَرَاءِ الْبَابِ إِنَّهُ قَدْ قَصَدَ الزِّيَارَةَ فِي أَوَّلِ اللَّيْلِ، فَخَرَجْتُ مُسْرِعاً فَأَتَيْتُ الْحَيْرَ، فَإِذَا أَنَا بِالشَّيْخِ سَاجِدٌ لَا يَمَلُّ مِنَ السُّجُودِ وَ الرُّكُوعِ، فَقُلْتُ لَهُ: بِالْأَمْسِ تَقُولُ لِي بِدْعَةٌ وَ كُلُّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ وَ كُلُّ ضَلَالَةٍ فِي النَّارِ وَ الْيَوْمَ تَزُورُهُ، فَقَالَ لِي: يَا سُلَيْمَانُ لَا تَلُمْنِي فَإِنِّي مَا كُنْتُ أُثْبِتُ لِأَهْلِ هَذَا الْبَيْتِ إِمَامَةً حَتَّى كَانَتْ لَيْلَتِي هَذِهِ فَرَأَيْتُ رُؤْيَا أَرْعَبَتْنِي فَقُلْتُ: مَا رَأَيْتَ! أَيُّهَا الشَّيْخُ. قَالَ: رَأَيْتُ رَجُلًا لَا بِالطَّوِيلِ الشَّاهِقِ وَ لَا بِالْقَصِيرِ اللَّاصِقِ، لَا أُحْسِنُ أَصِفُهُ مِنْ حُسْنِهِ وَ بَهَائِهِ، مَعَهُ أَقْوَامٌ يَحُفُّونَ بِهِ حَفِيفاً وَ يَزِفُّونَهُ زَفّاً، بَيْنَ يَدَيْهِ فَارِسٌ عَلَى فَرَسٍ لَهُ ذَنُوبٌ، عَلَى رَأْسِهِ تَاجٌ، لِلتَّاجِ أَرْبَعَةُ أَرْكَانٍ، فِي كُلِّ رُكْنٍ جَوْهَرَةٌ تُضِيءُ مَسِيرَةَ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ، فَقُلْتُ: مَنْ هَذَا، فَقَالُوا: مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم، فَقُلْتُ: وَ الْآخَرُ، فَقَالُوا: وَصِيُّهُ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ، ثُمَّ مَدَدْتُ عَيْنِي فَإِذَا أَنَا بِنَاقَةٍ مِنْ نُورٍ عَلَيْهَا هَوْدَجٌ مِنْ نُورٍ تَطِيرُ بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ، فَقُلْتُ: لِمَنِ النَّاقَةُ، قَالُوا: لِخَدِيجَةَ بِنْتِ خُوَيْلِدٍ وَ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ، قُلْتُ: وَ الْغُلَامُ، قَالُوا: الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ، قُلْتُ: فَأَيْنَ يُرِيدُونَ، قَالُوا: يَمْضُونَ بِأَجْمَعِهِمْ إِلَى زِيَارَةِ الْمَقْتُولِ ظُلْماً الشَّهِيدِ بِكَرْبَلَاءَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ، ثُمَّ قَصَدْتُ الْهَوْدَجَ وَ إِذَا أَنَا بِرِقَاعٍ تَسَاقَطُ مِنَ السَّمَاءِ أَمَاناً مِنَ اللَّهِ جَلَّ ذِكْرُهُ لِزُوَّارِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ لَيْلَةَ الْجُمُعَةِ، ثُمَّ هَتَفَ بِنَا هَاتِفٌ: أَلَا إِنَّنَا وَ شِيعَتَنَا فِي الدَّرَجَةِ الْعُلْيَا مِنَ الْجَنَّةِ، وَ اللَّهِ يَا سُلَيْمَانُ لَا أُفَارِقُ هَذَا الْمَكَانَ حَتَّى يُفَارِقَ رُوحِي جَسَدِي
ابن مشهدى، محمد بن جعفر، الوفاة: 610 ق، المزار الكبير ج1ص330، محقق: قيومى اصفهانى، جواد، چاپ اول، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم،1419 ق
سليمان اعمش می گوید: من در كوفه بودم. همسايهاى داشتم كه نزد او مىنشستم. يك شب جمعه نزد او رفتم و گفتم: در باره زيارت حسين «عليه السلام» چه عقيدهاى دارى؟ گفت: بدعت است. هر بدعتى گمراهى و هر شخص گمراهى اهل جهنم خواهد بود. اعمش مي گويد: من در حالى كه نسبت به او خشمناك بودم برخاستم و با خودم گفتم: من در وقت سحر نزد او مي روم و مقدارى از فضائل و مناقب امام حسين «عليه السلام» را برايش شرح مي دهم. اگر ديدم در عناد خود اصرار دارد او را بقتل مي رسانم. وقتى هنگام سحر فرا رسيد متوجه آن همسايه شدم و در را زدم و نام او را صدا زدم. ناگاه شنيدم خانمش مي گويد: شوهرم از اول شب به قصد زيارت حسين رفته موقعى كه من به دنبال او متوجه قبر مقدس امام حسين شدم ديدم: وى در حال: سجده، دعا، گريه، توبه و استغفار است! بعدا سر خود را برداشت و مرا نزديك خود ديد. من به او گفتم: اى مرد بزرگ تو ديروز مي گفتى زيارت حسين بدعت و هر بدعتى گمراهى و هر شخص گمراهى در دوزخ خواهد بود. ولى امروز آمدهاى و آن را زيارت مي كنى!؟ او گفت: اى سليمان! مرا ملامت مكن. زيرا معتقد به امامت اهل بيت رسول خدا نبودم تا اينكه ديشب فرا رسيد و خوابى ديدم كه مرا دچار هول و ترس كرد. گفتم: چه خوابى ديدى!؟ گفت: مرد جليل القدرى را ديدم كه زياد بلند بالا و كوتاه قامت نبود. من اين قدرت را ندارم كه عظمت جلال و جمال و بهاء و كمال او را شرح دهم. او با گروههائى بود كه در اطرافش بودند و وى را به سرعت مىآوردند. در جلو او سوارى بود كه تاجى بر سر داشت. آن تاج داراى چهار پايه بود، در هر پايه آن يك گوهر بود كه مسافت سه روز راه را نورانى مي نمود. من به يكى از خادمان او گفتم: اين شخص كيست: گفت: حضرت محمّد مصطفى «صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم» است. گفت: آن شخص ديگر كيست؟ گفت: على مرتضى است كه وصى وى مي باشد. بعدا به دقت نظر كردم و مرکبی از نور ديدم كه هودجى از نور بر پشت آن بود. در ميان آن هودج دو نفر زن بود. آن مرکب در بين آسمان و زمين پرواز مىنمود. من گفتم: اين مرکب برای کیست؟ گفت: برای خديجه كبری و فاطمه زهراء «عليهما السلام» است. گفتم: اين كودك كيست؟ گفت: حسن بن على مي باشد. گفتم: ايشان همه باهم كجا مي روند؟ گفت: براى زيارت حضرت حسين بن على که در کربلا کشته و شهید شده، مي روند. سپس من متوجه هودج فاطمه زهراء شدم ناگاه ديدم کاغذ های كه چيزى در آنها نوشته شده بود از آسمان فرو مي ريزد. جويا شدم: اين کاغذها چيست؟ گفت: اين کاغذها امان نامهاى است از دوزخ براى زوارى كه شب جمعه بزيارت امام حسين «عليه السلام» مي روند. هنگامى كه من خواهان يكى از آن کاغذها شدم به من گفت: تو مي گوئى: زيارت قبر امام حسين «عليه السلام» بدعت است. تو اين کاغذ را به دست نخواهى آورد مگر موقعى كه حسين را زيارت كنى و به فضيلت و شرافت آن حضرت معتقد شوى. من در حالى كه مضطرب و هراسان بودم از خواب بيدار شدم و در همين ساعت به قصد زيارت مولايم امام حسين «عليه السلام» از منزل خارج شدم: من توبه كردم. اى سليمان! من از قبر حسين جدا نمی شوم تا روح از بدنم جدا شود.
امام حسين عليه السلام
روایت های بسیار جالب و با مضامین خیلی زیبا از زبان سید الشهدا حضرت اباعبدالله علیه السلام نیز نقل شده که حضرت علیه السلام با تعبیری بسیار زیبا، رهایي از آتش جهنم را از ثمرات زیارت خودشان می شمارند. در اين بخش به عنوان نمونه دو روايت را از نظر خوانندگان محترم مي گذرانيم.
روايت اول
رَوَيْنَاهُ بِإِسْنَادِنَا إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ دَاوُدَ الْقُمِّيِّ، مِنْ كِتَابِ الزِّيَارَاتِ تَصْنِيفِهِ، بِإِسْنَادِهِ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ دَاوُدَ بْنِ عُقْبَةَ قَالَ: كَانَ لَنَا جَارٌ يُعْرَفُ بِعَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ: كُنْتُ أَزُورُ الْحُسَيْنَ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي كُلِّ شَهْرٍ، قَالَ: ثُمَّ عَلَتْ سِنِّي وَ ضَعُفَ جِسْمِي وَ انْقَطَعَتْ عَنْهُ مُدَّةٌ، ثُمَّ وَقَعَ إِلَيَّ أَنَّهَا آخِرُ سِنِي عُمُرِي، فَحَمَلْتُ عَلَى نَفْسِي وَ خَرَجْتُ مَاشِياً، فَوَصَلْتُ فِي أَيَّامٍ، فَسَلَّمْتُ وَ صَلَّيْتُ رَكْعَتَيِ الزِّيَارَةِ وَ نِمْتُ، فَرَأَيْتُ الْحُسَيْنَ عليه السلام قَدْ خَرَجَ مِنَ الْقَبْرِ. فَقَالَ لِي: «يَا عَلِيُّ، لِمَ جَفَوْتَنِي وَ كُنْتَ بِي بَرّاً؟» فَقُلْتُ: يَا سَيِّدِي، ضَعُفَ جِسْمِي وَ قَصُرَتْ خُطَايَ، وَ وَقَعَ لِي أَنَّهَا آخِرُ سِنِي عُمُرِي فَأَتَيْتُكَ فِي أَيَّامٍ، وَ قَدْ رُوِيَ عَنْكَ شَيْءٌ أُحِبُّ أَنْ أَسْمَعَهُ مِنْكَ. فَقَالَ: «قُلْ». قَالَ: قُلْتُ: رُوِيَ عَنْكَ «مَنْ زَارَنِي فِي حَيَاتِهِ زُرْتُهُ بَعْدَ وَفَاتِهِ». قَالَ: «نَعَمْ». قُلْتُ: فَأَرْوِيهِ عَنْكَ «مَنْ زَارَنِي فِي حَيَاتِهِ زُرْتُهُ بَعْدَ وَفَاتِهِ». قَالَ: «نَعَمْ ارْوِ عَنِّي: مَنْ زَارَنِي فِي حَيَاتِهِ زُرْتُهُ بَعْدَ وَفَاتِهِ، وَ إِنْ وَجَدْتُهُ فِي النَّارِ أَخْرَجْتُهُ
ابن طاووس، على بن موسى، الوفاة: 664 ق، الدروع الواقية ج1 ص75، چاپ اول، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام1415 ق / 1995
داود بن عقبه می گوید: همسایه ای داشتیم که به محمد بن علی معروف بود، محمد بن علی می گوید: من هر ماه به زیارت امام حسین« علیه السلام» می رفتم، ولی وقتی سنم بالا رفت و جسمم ضعیف شد دیگر برای مدتی زیارت ايشان نرفتم، تا اینکه احساس کردم اواخر عمرم می باشد پس به سختی با پای پیاده به زیارت آن حضرت رفتم، و طی چند روز به کربلا رسیدم، پس سلام دادم و دو رکعت نماز خواندم و خوابیدم، در خواب آن حضرت را دیدم که از قبر خارج شدند و به من فرمودند: ای علی شما نسبت به من نیکی می کردی پس چرا به من جفا میکنی؟ عرض کردم ای سید من؛ جسمم ضعیف شده وپاهای من ناتوان، و احساس کردم که اخرین سال عمر من است پس در طی چند روز به زیارت شما آمدم، و از جانب شما روایتی شنیدم که دوست دارم از خود شما بشنوم، پس امام فرمودند: آن روایت را بگو؛ گفتم از شما نقل شده است که فرمودید: هرکس به زیارت من بیاید من بعد از وفات او به زیارتش می روم، سپس اما فرمودند: درست است، عرض کردم ایا این روایت را نقل کنم؟ امام فرمود بله این روایت را ازجانب من نقل کن :هرکس به زیارت من بیاید من بعد از وفات او به زیارتش می آیم وحتی اگر آن را در اتش ببینم از اتش بیرون می آورم.
روايت دوم
حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ السَّعْدَآبَادِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ عليهما السلام أَنَا قَتِيلُ الْعَبْرَةِ قُتِلْتُ مَكْرُوباً وَ حَقِيقٌ عَلَى اللَّهِ أَنْ لَا يَأْتِيَنِي مَكْرُوبٌ إِلَّا أَرُدَّهُ وَ أَقْلِبَهُ إِلَى أَهْلِهِ مَسْرُوراً
ابن بابويه، محمد بن على، الوفاة: 381 ق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ج1ص98، چاپ دوم، ناشر: دار الشريف الرضي للنشر1406 ق
من کشته ی اشک ها هستم، و باحالی حزین واندوه کشته شدم، بر خداوند است كه هيچ گرفتارى به زيارت من نيايد مگر آن كه او را شادمان بازگردانم و به خانواده اش برسانم.
امام سجاد عليه السلام
امام سجاد علیه السلام که خود از بازماندگان حادثه کربلا می باشد، به صورت عملی اهمیت زیارت ابا عبدالله سلام الله علیه را بیان نموده و خود ایشان به زیارت پدر بزرگواراشان رفته اند.
عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِي حَمَّادٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ مَالِكِ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: إِنَّ أَوَّلَ مَا عَرَفْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ عليهما السلام أَنِّي رَأَيْتُ رَجُلًا دَخَلَ مِنْ بَابِ الْفِيلِ فَصَلَّى أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ فَتَبِعْتُهُ حَتَّى أَتَى بِئْرَ الزَّكَاةِ وَ هِيَ عِنْدَ دَارِ صَالِحِ بْنِ عَلِيٍّ وَ إِذَا بِنَاقَتَيْنِ مَعْقُولَتَيْنِ وَ مَعَهُمَا غُلَامٌ أَسْوَدُ فَقُلْتُ لَهُ مَنْ هَذَا فَقَالَ هَذَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليه السلام فَدَنَوْتُ إِلَيْهِ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ وَ قُلْتُ لَهُ مَا أَقْدَمَكَ بِلَاداً قُتِلَ فِيهَا أَبُوكَ وَ جَدُّكَ فَقَالَ زُرْتُ أَبِي وَ صَلَّيْتُ فِي هَذَا الْمَسْجِدِ ثُمَّ قَالَ هَا هُوَ ذَا وَجْهِي صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ واله وسلم.
كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الوفاة: 329 ق، الكافي ج8ص255، محقق: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، چاپ چهارم، ناشر: دار الكتب الإسلامية1407 ق
ابو حمزة گويد: نخستين بارى كه من على بن الحسين «عليهما السّلام» را شناختم روزى بود كه ديدم مردى از باب الفيل (يكي از دربهاي مسجد كوفه) وارد شد و چهار ركعت نماز خواند، من به دنبال آن مرد رفتم تا به بئر الزكاة كه نزديك خانه صالح بن على بود رسيد در آنجا دو شتر زانو بسته ديدم و غلام سياهى با آنها بود، از آن غلام پرسيدم: اين مرد كيست؟ گفت: على بن الحسين است، پس من بدان حضرت نزديك شده بر او سلام كردم و به او عرض كردم: چه سبب شد كه به اين بلاد بيائى؟ بلادى كه پدر و جدت را در آن كشتند؟ فرمود: به زيارت پدرم آمدم و در اين مسجد هم نماز خواندم و هم اكنون رو به سوى مدينه دارم- درود خدا بر او باد-.
امام باقر عليه السلام
امام باقر علیه السلام، علاوه بر شمردن ثواب زیارت حضرت ابا عبدالله علیه السلام جهت تشویق مردم به زیارت آن حضرت، در بعضی از روایات دیگر به صورت صریح، امر و دستور به زیارت حضرت ابا عبدالله علیه السلام دادند که اگر نگوییم این گونه روایات دلالت بر وجوب می کند بی شک دلالت بر مستحب موکد خواهد کرد.
روایت اول
حَدَّثَنِي أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَكَمِ النَّخَعِيِّ عَنْ أَبِي حَمَّادٍ الْأَعْرَابِيِّ عَنْ سَدِيرٍ الصَّيْرَفِيِّ قَالَ: كُنَّا عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام فَذَكَرَ فَتًى قَبْرَ الْحُسَيْنِ عليه السلام فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ عليه السلام مَا أَتَاهُ عَبْدٌ فَخَطَا خُطْوَةً إِلَّا كَتَبَ اللَّهُ لَهُ حَسَنَةً وَ حَطَّ عَنْهُ سَيِّئَة.
ابن قولويه، جعفر بن محمد، الوفاة: 367،كامل الزيارات ج1 ص134، محقق: امينى، عبد الحسين، چاپ اول، ناشر: دار المرتضوية، 1356 ش
سدير صيرفى، مىگويد: محضر محمد باقر «عليه السّلام» بوديم پس جوانى قبر حضرت امام حسين «عليه السّلام» را متذكر شد. حضرت محمد باقر«عليه السّلام» به او فرمود: هیچ کس به زیارت آن حضرت نمی رود وقدمی برنمی دارد مگر آنكه حق تعالى براى او يك حسنه نوشته و يك گناه از او پاك مىكند.
روایت دوم
حَدَّثَنِي أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ وَ جَمَاعَةُ مَشَايِخِي عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارِ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ جَمِيعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ: مُرُوا شِيعَتَنَا بِزِيَارَةِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ عليه السلام فَإِنَّ إِتْيَانَهُ يَزِيدُ فِي الرِّزْقِ وَ يَمُدُّ فِي الْعُمُرِ وَ يَدْفَعُ مَدَافِعَ السَّوْءِ وَ إِتْيَانَهُ مُفْتَرَضٌ عَلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ يُقِرُّ لِلْحُسَيْنِ بِالْإِمَامَةِ مِنَ اللَّهِ.
ابن قولويه، جعفر بن محمد، الوفاة: 367،كامل الزيارات ج1 ص150، محقق: امينى، عبد الحسين، چاپ اول، ناشر: دار المرتضوية، 1356 ش
حضرت محمد باقر «عليه السّلام» فرمودند: امر كنيد شيعيان ما را به زيارت قبر حضرت حسن بن على «عليهما السّلام» چه آنكه زيارت آن حضرت رزق و روزى را زياد و عمر را طولانى كرده و امورى كه بدى و شر را جلب مىكنند دفع مىنمايد. و زيارت آن حضرت بر هر مؤمنى كه اقرار به امامت حضرتش از طرف حق تعالى دارد واجب و لازم است
روایت سوم
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَعْلَمَ أَنَّهُ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَيَعْرِضُ حُبَّنَا عَلَى قَلْبِهِ فَإِنْ قَبِلَهُ فَهُوَ مُؤْمِنٌ وَ مَنْ كَانَ لَنَا مُحِبّاً فَلْيَرْغَبْ فِي زِيَارَةِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ عليه السلام فَمَنْ كَانَ لِلْحُسَيْنِ عليه السلام زَوَّاراً عَرَفْنَاهُ بِالْحُبِّ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ كَانَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ مَنْ لَمْ يَكُنْ لِلْحُسَيْنِ زَوَّاراً كَانَ نَاقِصَ الْإِيمَانِ
ابن قولويه، جعفر بن محمد، الوفاة: 367،كامل الزيارات ج1 ص193، محقق: امينى، عبد الحسين، چاپ اول، ناشر: دار المرتضوية، 1356 ش
حضرت امام محمد باقر «عليه السّلام» مىفرمودند: كسى كه مىخواهد بداند آيا اهل بهشت هست يا نه، پس دوستى ما را بر دلش عرضه كند اگر دلش آن را پذيرفت پس او مؤمن است و كسى كه محبّ و دوستدار ما است بايد در زيارت امام حسين «عليه السّلام» راغب باشد، بنا بر اين شخصى كه زائر امام حسين «عليه السّلام» باشد ما او را محبّ خود مىدانيم و از اهل بهشت خواهد بود و كسى كه زیاد به زیارت حضرت ابا عبد اللَّه الحسين «عليه السّلام» نرود ناقص الايمان است.
امام صادق عليه السلام
روایات نقل شده از حضرت امام صادق علیه السلام در باب زیارت حضرت اباعبدالله علیه السلام، بسیار زیاد می باشند، که در آن حضرت علاوه بر سفارش به زیارت ابا عبدالله علیه السلام به طور کلی و به زیارت اربعین به صورت خصوصی و بیان ثواب زیارت، خودشان نیز به زیارت آن حضرت رفته اند.
روایت اول
حَدَّثَنِي أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَحِمَهُمُ اللَّهُ جَمِيعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَتِّيلٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ الْهَاشِمِيِّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ مَوْلَى أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ: لَوْ أَنَّ أَحَدَكُمْ حَجَ دَهْرَهُ ثُمَّ لَمْ يَزُرِ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ عليهما السلام لَكَانَ تَارِكاً حَقّاً مِنْ حُقُوقِ اللَّهِ وَ حُقُوقِ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه واله وسلم لِأَنَّ حَقَّ الْحُسَيْنِ عليه السلام فَرِيضَةٌ مِنَ اللَّهِ وَاجِبَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِم
ابن قولويه، جعفر بن محمد، الوفاة: 367،كامل الزيارات ج1 ص122، محقق: امينى، عبد الحسين، چاپ اول، ناشر: دار المرتضوية، 1356 ش
حضرت امام صادق «عليه السلام» فرمودند: اگر يكى از شما طول عمرش را به حجّ رفته ولى به زيارت حسين بن على «عليهما السّلام» نرود حتما حقّى از حقوق خدا و حقوق رسول خدا « صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم» را ترك كرده زيرا حق حسين «عليه السّلام» فرضيه و تكليفى است از جانب خداوند كه بر هر مسلمانى واجب مىباشد.
روایت دوم
حَدَّثَنِي أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَحِمَهُمُ اللَّهُ جَمِيعاً عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنِ السُّحْتِ الْخَزَّازِ قَالَ حَدَّثَنَا حَفْصٌ الْمُزَنِيُّ عَنْ عُمَرَ بْنِ بَيَاضٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ: قَالَ لِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ يَا أَبَانُ مَتَى عَهْدُكَ بِقَبْرِ الْحُسَيْنِ عليه السلام قُلْتُ لَا وَ اللَّهِ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا لِي بِهِ عَهْدٌ مُنْذُ حِينٍ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ الْعَظِيمِ وَ أَنْتَ مِنْ رُؤَسَاءِ الشِّيعَةِ تَتْرُكُ زِيَارَةَ الْحُسَيْنِ عليه السلام لَا تَزُورُهُ- مَنْ زَارَ الْحُسَيْنَ عليه السلام كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةً وَ مَحَا عَنْهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ سَيِّئَةً وَ غَفَرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ يَا أَبَانُ لَقَدْ قُتِلَ الْحُسَيْنُ عليه السلام فَهَبَطَ عَلَى قَبْرِهِ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ شُعْثٌ غُبْرٌ يَبْكُونَ عَلَيْهِ وَ يَنُوحُونَ عَلَيْهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.
ابن قولويه، جعفر بن محمد، الوفاة: 367،كامل الزيارات ج1 ص331، محقق: امينى، عبد الحسين، چاپ اول، ناشر: دار المرتضوية، 1356 ش
ابان بن تغلب گفت: حضرت جعفر بن محمّد «عليهما السّلام» به من فرمودند: اى ابان کی قبر حسين «عليه السّلام» را زيارت كردى؟ عرض كردم: به خدا سوگند اى پسر رسول خدا تا بحال به زيارت آن حضرت نرفتهام. حضرت فرمودند: سبحان اللَّه، تو از بزرگان شيعه هستى و زيارت امام حسين «عليه السّلام» را ترك مىكنى، به زيارتش نمىروى؟ كسى كه حسين «عليه السّلام» را زيارت كند خداوند به هر قدمى كه برمىدارد يك حسنه برايش مىنويسد و از او در مقابل هر قدمش يك گناه محو مىفرمايد و تمام گناهان سابق و لاحقش را مىآمرزد، اى ابان وقتى حسين «عليه السّلام» كشته شد هفتاد هزار فرشته ژوليده و غبار آلود بر قبرش از آسمان هبوط كرده و از آن تاريخ تا ظهور قيامت بر او گريه و نوحهسرائى می کنند
روایت سوم (زيارت اربعين)
أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ هَارُونَ بْنِ مُوسَى بْنِ أَحْمَدَ التَّلَّعُكْبَرِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَعْمَرٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعَدَةَ وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ مِهْرَانَ الْجَمَّالِ قَالَ: قَالَ لِي مَوْلَايَ الصَّادِقُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ فِي زِيَارَةِ الْأَرْبَعِينَ تَزُورُ عِنْدَ ارْتِفَاعِ النَّهَارِ وَ تَقُولُ- السَّلَامُ عَلَى وَلِيِّ اللَّهِ وَ حَبِيبِهِ السَّلَامُ عَلَى خَلِيلِ اللَّهِ وَ نَجِيبِهِ السَّلَامُ عَلَى صَفِيِّ اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِيِّهِ السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِيدِ السَّلَامُ عَلَى أَسِيرِ الْكُرُبَاتِ وَ قَتِيلِ الْعَبَرَاتِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَشْهَدُ أَنَّهُ وَلِيُّكَ وَ ابْنُ وَلِيِّكَ وَ صَفِيُّكَ وَ ابْنُ صَفِيِّكَ الْفَائِزُ بِكَرَامَتِكَ أَكْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَةِ وَ اجْتَبَيْتَهُ بِطِيبِ الْوِلَادَةِ وَ جَعَلْتَهُ سَيِّداً مِنَ السَّادَةِ وَ قَائِداً مِنَ الْقَادَةِ وَ ذَائِداً مِنَ الذَّادَةِ وَ أَعْطَيْتَهُ مَوَارِيثَ الْأَنْبِيَاءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَى خَلْقِكَ مِنَ الْأَوْصِيَاءِ فَأَعْذَرَ فِي الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَةِ وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَيْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْيَا وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنَى وَ شَرَى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْكَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدَّى فِي هَوَاهُ وَ أَسْخَطَ نَبِيَّكَ وَ أَطَاعَ مِنْ عِبَادِكَ أَهْلَ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ وَ حَمَلَةَ الْأَوْزَارِ الْمُسْتَوْجِبِينَ النَّارَ فَجَاهَدَهُمْ فِيكَ صَابِراً مُحْتَسِباً حَتَّى سُفِكَ فِي طَاعَتِكَ دَمُهُ وَ اسْتُبِيحَ حَرِيمُهُ اللَّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبِيلًا وَ عَذِّبْهُمْ عَذَاباً أَلِيماً السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ سَيِّدِ الْأَوْصِيَاءِ أَشْهَدُ أَنَّكَ أَمِينُ اللَّهِ وَ ابْنُ أَمِينِهِ عِشْتَ سَعِيداً وَ مَضَيْتَ حَمِيداً وَ مِتَّ فَقِيداً مَظْلُوماً شَهِيداً وَ أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَكَ وَ مُهْلِكٌ مَنْ خَذَلَكَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَكَ-وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ وَفَيْتَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ جَاهَدْتَ فِي سَبِيلِهِ حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَكَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ ظَلَمَكَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذَلِكَ فَرَضِيَتْ بِهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أُشْهِدُكَ أَنِّي وَلِيٌّ لِمَنْ وَالاهُ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاهُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فِي الْأَصْلَابِ الشَّامِخَةِ وَ الْأَرْحَامِ الطَّاهِرَةِ لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجَاهِلِيَّةُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْكَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِيَابِهَا وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ مِنْ دَعَائِمِ الدِّينِ وَ أَرْكَانِ الْمُسْلِمِينَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ الْإِمَامُ الْبَرُّ التَّقِيُّ الرَّضِيُّ الزَّكِيُّ الْهَادِي الْمَهْدِيُّ وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِكَ كَلِمَةُ التَّقْوَى وَ أَعْلَامُ الْهُدَى وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى وَ الْحُجَّةُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا وَ أَشْهَدُ أَنِّي بِكُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِيَابِكُمْ مُوقِنٌ بِشَرَائِعِ دِينِي وَ خَوَاتِيمِ عَمَلِي وَ قَلْبِي لِقَلْبِكُمْ سِلْمٌ وَ أَمْرِي لِأَمْرِكُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتِي لَكُمْ مُعَدَّةٌ حَتَّى يَأْذَنَ اللَّهُ لَكُمْ فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لَا مَعَ عَدُوِّكُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ عَلَى أَرْوَاحِكُمْ وَ أَجْسَادِكُمْ وَ شَاهِدِكُمْ وَ غَائِبِكُمْ وَ ظَاهِرِكُمْ وَ بَاطِنِكُمْ آمِينَ رَبَّ الْعَالَمِينَ وَ تُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ وَ تَدْعُو بِمَا أَحْبَبْتَ وَ تَنْصَرِفُ .
الطوسى، محمد بن الحسن، الوفاة: 460 ق، تهذيب الأحكام ج6ص113، محقق: خرسان، حسن الموسوى، چاپ چهارم، ناشر: دار الكتب الإسلاميه1407 ق.
صفوان گفت: مولايم امام صادق «عليه السّلام» درباره زيارت اربعين به من گفت: هنگامی كه قسمت قابل توجهى از روز برآمده، بخوان: سلام بر ولىّ خدا و حبيبش، سلام بر دوست خدا و نجيبش، سلام بر بنده برگزيده خدا و فرزند برگزيده اش، سلام بر حسين مظلوم شهيد، سلام بر آن دچار گرفتاري ها و كشته اشك ها، خدايا من گواهى می دهم كه حسين ولىّ تو و فرزند ولىّ تو، و فرزند برگزيده توست حسينى كه به كرامتت رسيده، او را به شهادت گرامى داشتى، و به خوشبختى اختصاصش دادى، و به پاكى ولادت برگزيدى، و او را آقايى از آقايان، و پيشروى از پيشرويان، و مدافعى از مدافعان حق قرار دادى، و ميراث هاى پيامبران را به او عطا فرمودى، و او را از ميان جانشينان حجّت بر بندگانت قرار دادى، و در دعوتش جای عذرى باقى نگذاشت، و از خيرخواهى دريغ نورزيد، و جانش را در راه تو بذل كرد، تا بندگانت را از جهالت و سرگردانى گمراهى برهاند، درحالی كه بر عليه او به كمك هم برخاستند، كسانیكه دنيا مغرورشان كرد، و بهره واقعى خود را به فرومايه تر و پست تر چيز فروختند، و و آخرتشان را به كمترين بها به گردونه فروش گذاشتند، تكبّر كردند و خود را در دامن هواى نفس انداختند، تو را و پيامبرت را به خشم آوردند، و اطاعت كردند از ميان بندگانت، اهل شكاف افكنى و نفاق و باركشان گناهان سنگين، و سزواران آتش را پس با آنان درباره تو صابرانه و به حساب تو جهاد كرد، تا در طاعت تو خونش ريخته شد و حريمش مباح گشت خدايا آنان را لعنت كن لعنتى سنگين، و عذابشان كن عذابى دردناك، سلام بر تو اى فرزند رسول خدا، سلام بر تو اى فرزند سرور جانشينان، شهادت می دهم كه تو امين خدا و فرزند امين اويى، خوشبخت زيستى، و ستوده درگذشتى، و از دنيا رفتى گم گشته، و مظلوم و شهيد، گواهى می دهم كه خدا وفاكننده است آنچه را به تو وعده داده، و نابودكننده كسانى را كه از ياریت دريغ ورزيدند، و عذاب كننده كسانى را كه تو را كشتند، و گواهى می دهم كه شما به عهد خدا وفا كرديد و در راهش به جهاد برخاستى تا مرگ فرا رسيد، پس خدا لعنت كند كسانى را كه تو را كشتند، و به تو ستم كردند، و اين جريان را شنيدند و به آن خشنود شدند، خداى من تو را شاهد می گيرم كه من دوستم با آنان كه او را دوست دارند، و دشمن با آنان كه با او دشمنند، پدر و مادرم فدايت اى فرزند رسول خدا، گواهى می دهم كه تو در صلب هاى بلندمرتبه و رحم هاى پاك نورى بودى، جاهليت با ناپاكي هايش تو را آلوده نكرد، و از جامه هاى تيره و تارش به تو نپوشاند، و گواهى می دهم كه تو از ستون هاى دين، و پايه هاى مسلمانان، و پناهگاه مردم مؤمنى، و گواهى می دهم كه پيشواى نيكوكار، با تقوا، راضى به مقدرات حق، پاكيزه، هدايت كننده، و هدايت شده اى، و گواهى می دهم كه امامان از فرزندانت، اصل تقوا، و نشانه هاى هدايت، و دستگيره محكم، و حجّت بر اهل دنيا هستند و گواهى می دهم كه من به يقين مؤمن به شمايم، و به بازگشتتان يقين دارم، براساس قوانين دينم، و عواقب عملم، و قبلم با قلبتان در صلح، و كارم پيرو كارتان، و ياری ام براى شما آماده است، تا خدا به شما اجازه دهد، پس با شمايم نه با دشمنانتان، درودهاى خدا بر شما، و بر ارواح و پيكرهايتان، و بر حاضر و غايبتان، و بر ظاهر و باطنتان، آمين اى پروردگار جهانيان. پس دو ركعت نماز میخوانى، و به آنچه میخواهى دعا میكنى و برمیگردى.
روایت چهارم
بِالْإِسْنَادِ عَنِ الشَّرِيفِ أَبِي عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عُبَيْدُ بْنُ بَهْرَامَ الضَّرِيرُ الرَّازِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي حُسَيْنُ بْنُ أَبِي الْعَيْفَاءِ الطَّائِيُّ قَالَ سَمِعْتُ أَبِي ذَكَرَ أَنَّ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ عليه السلام مَضَى إِلَى الْحِيرَةِ وَ مَعَهُ غُلَامٌ لَهُ عَلَى رَاحِلَتَيْنِ وَ ذَاعَ الْخَبَرُ بِالْكُوفَةِ فَلَمَّا كَانَ الْيَوْمُ الثَّانِي قُلْتُ لِغُلَامٍ لِي اذْهَبْ فَاقْعُدْ لِي فِي مَوْضِعِ كَذَا وَ كَذَا مِنَ الطَّرِيقِ فَإِذَا رَأَيْتَ غُلَامَيْنِ عَلَى رَاحِلَتَيْنِ فَتَعَالَ إِلَيَّ فَلَمَّا أَصْبَحْنَا جَاءَنِي فَقَالَ قَدْ أَقْبَلَا فَقُمْتُ إِلَى بَارِيَّةٍ فَطَرَحْتُهَا عَلَى قَارِعَةِ الطَّرِيقِ وَ إِلَى وِسَادَةٍ وَ صُفْرِيَّةٍ جَدِيدَةٍ وَ قُلَّتَيْنِ فَعَلَّقْتُهُمَا فِي النَّخْلَةِ وَ عِنْدَهَا طَبَقٌ مِنَ الرُّطَبِ وَ كَانَتِ النَّخْلَةُ صَرَفَانَةً فَلَمَّا أَقْبَلَ تَلَقَّيْتُهُ وَ إِذَا الْغُلَامُ مَعَهُ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ فَرَحَّبَ بِي ثُمَّ قُلْتُ يَا سَيِّدِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ رَجُلٌ مِنْ مَوَالِيكَ تَنْزِلُ عِنْدِي سَاعَةً وَ تَشْرَبُ شَرْبَةَ مَاءٍ بَارِدٍ فَثَنَى رِجْلَهُ فَنَزَلَ وَ اتَّكَأَ عَلَى الْوِسَادَةِ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى النَّخْلَةِ فَنَظَرَ إِلَيْهَا وَ قَالَ يَا شَيْخُ مَا تُسَمُّونَ هَذِهِ النَّخْلَةَ عِنْدَكُمْ قُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهُ صَرَفَانَةً فَقَالَ وَيْحَكَ هَذِهِ وَ اللَّهِ الْعَجْوَةُ نَخْلَةُ مَرْيَمَ الْقُطْ لَنَا مِنْهَا فَلَقَطْتُ فَوَضَعْتُهُ فِي الطَّبَقِ الَّذِي فِيهِ الرُّطَبُ فَأَكَلَ مِنْهَا فَأَكْثَرَ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ بِأَبِي وَ أُمِّي هَذَا الْقَبْرُ الَّذِي أَقْبَلْتَ مِنْهُ قَبْرُ الْحُسَيْنِ قَالَ إِي وَ اللَّهِ يَا شَيْخُ حَقّاً وَ لَوْ أَنَّهُ عِنْدَنَا لَحَجَجْنَا إِلَيْهِ قُلْتُ فَهَذَا الَّذِي عِنْدَنَا فِي الظَّهْرِ أَ هُوَ قَبْرُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام قَالَ إِي وَ اللَّهِ يَا شَيْخُ حَقّاً وَ لَوْ أَنَّهُ عِنْدَنَا لَحَجَجْنَا إِلَيْهِ ثُمَّ رَكِبَ رَاحِلَتَهُ وَ مَضی
ابن طاوس، عبدالكريم بن احمد، الوفاة: 693 ق، فرحة الغري في تعيين قبر أمير المؤمنين عليّ بن أبي طالب عليه السلام في النجف، ناشر: منشورات الرضي
[ بى تا ]
حسين بن ابى العلا كه می گوید: شنيدم از پدرم كه می گوید: حضرت امام جعفر صادق «عليه السلام» تشريف بردند به حيره و با آن حضرت پسرى بود و هر دو سواره تشريف بردند و اين خبر در كوفه منتشر شد. وقتی روز دوم شد، به غلام خود گفتم كه برو و فلان جا بر سر راه بنشين، وقتى كه دوجوان سواره می آیند، بيا و مرا خبر كن. وقتی صبح شد غلام خبر آورد كه آن دوجوان سواره آمدند. برخاستم و بوريائى برداشتم و بر سر راه آن حضرت انداختم و بالشى بر روى حصير گذاشتم و درخت خرمايى در آنجا بود. دو كوزه آب بر آن درخت آويختم و طبق رطبى در آنجا گذاشتم- و آن درخت درخت خرماى صرفانه بود-؛ و چون آن حضرت رسیدند، استقبال كردم و سلام كردم. جواب فرمودند و مرا تكريم فرمودند. گفتم: اى سيّد و مولاى من! اى فرزند رسول خدا! من از جمله پیروان شما هستم و التماس دارم كه نزد من ساعتى فرود آئيد و شربت آب خنكى بنوشید، آن حضرت پا را از زين گردانيدند و به زير آمدند و بر وساده تكيه فرمودند و به درخت خرما نگاه کردند و فرمودند كه يا شيخ! نام این درخت خرما چیست؟ گفتم: يا ابن رسول اللَّه! اين درخت را صرفانه می نامیم. حضرت گفت: خدا تو را رحمت كند! و اللَّه اين درخت نامش عجوه است؛ درخت خرمائيست كه حضرت عيسى در زير آن متولّد شدند و حضرت مريم از خرماى آن درخت ميل فرمودند. پس حضرت فرمود كه ازين درخت براى ما خرما بچين. چيدم و در طبقى گذاشتم و نزد آن حضرت آوردم. بسيار از آن ميل فرمودند. گفتم: فداى تو شوم من و پدرم و مادرم! اين قبرى كه از طرف آن تشريف مىآوريد، قبر حضرت امام حسين است؟ فرمود: بلى و اللَّه اى شيخ! اگر اين قبر در مدينه مىبود چنان كه به حج مىرويم به اين زيارت می رفتیم. گفتم: اين قبرى كه در پشت كوفه است، قبر حضرت امير المؤمنين است؟ فرمود كه بلى و اللَّه اى شيخ! و اگر اين قبر در حوالى مدينه مىبود همانطور که به حج اهتمام می کردیم در زيارت آن حضرت مىكرديم. بعد از آن سوار شدند و روانه شدند.
روایت پنجم
حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ صَبَّاحٍ الْحَذَّاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ زُورُوا الْحُسَيْنَ عليه السلام وَ لَوْ كُلَّ سَنَةٍ فَإِنَّ كُلَّ مَنْ أَتَاهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ غَيْرَ جَاحِدٍ لَمْ يَكُنْ لَهُ عِوَضٌ غَيْرُ الْجَنَّةِ وَ رُزِقَ رِزْقاً وَاسِعاً وَ آتَاهُ اللَّهُ مَنْ قِبَلَهُ بِفَرَحٍ [بِفَرَجٍ] عَاجِلٍ وَ ذَكَرَ الْحَدِيثَ
ابن قولويه، جعفر بن محمد، الوفاة: 367،كامل الزيارات ج1 ص152، محقق: امينى، عبد الحسين، چاپ اول، ناشر: دار المرتضوية، 1356 ش
حضرت امام صادق «عليه السّلام» فرمودند: حسين «عليه السّلام» را زيارت كنيد اگر چه در هر سال باشد زيرا كسانى كه او را در حالى كه به حقّش عارف بوده و آن را انكار نکنند زيارت كنند، پاداشى ندارند مگر بهشت و روزى آنها واسع بوده و خداوند منّان در دنيا فرج نصيبشان مىكند، حق تبارك و تعالى چهار هزار فرشته را موكّل قبر حسين بن على «عليهما السّلام »فرموده كه بر او گریه می کنند و زائرين حضرت را مشايعت كرده تا به خانه خود برسند و اگر مريض شوند آنها را عيادت كرده و هنگامى كه از دنيا روند بر سر جنازه آنها حاضر شده و بر ايشان طلب آمرزش و رحمت مىنمايند.
روایت ششم
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مِسْمَعٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ حَنَانٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام يَا سَدِيرُ تَزُورُ قَبْرَ الْحُسَيْنِ عليه السلام فِي كُلِّ يَوْمٍ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ لَا قَالَ فَمَا أَجْفَاكُمْ قَالَ فَتَزُورُونَهُ فِي كُلِّ جُمْعَةٍ قُلْتُ لَا قَالَ فَتَزُورُونَهُ فِي كُلِّ شَهْرٍ قُلْتُ لَا قَالَ فَتَزُورُونَهُ فِي كُلِّ سَنَةٍ قُلْتُ قَدْ يَكُونُ ذَلِكَ قَالَ يَا سَدِيرُ مَا أَجْفَاكُمْ لِلْحُسَيْنِ عليه السلام امَا عَلِمْتَ أَنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَلْفَيْ أَلْفِ مَلَكٍ شُعْثٌ غُبْرٌ يَبْكُونَ وَ يَزُورُونَ لَا يَفْتُرُونَ وَ مَا عَلَيْكَ يَا سَدِيرُ أَنْ تَزُورَ قَبْرَ الْحُسَيْنِ عليه السلام فِي كُلِّ جُمْعَةٍ خَمْسَ مَرَّاتٍ وَ فِي كُلِّ يَوْمٍ مَرَّةً قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ فَرَاسِخَ كَثِيرَةً فَقَالَ لِي اصْعَدْ فَوْقَ سَطْحِكَ ثُمَّ تَلْتَفِتُ يَمْنَةً وَ يَسْرَةً ثُمَّ تَرْفَعُ رَأْسَكَ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ انْحُ نَحْوَ الْقَبْرِ وَ تَقُولُ- السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ تُكْتَبُ لَكَ زَوْرَةٌ وَ الزَّوْرَةُ حَجَّةٌ وَ عُمْرَةٌ قَالَ سَدِيرٌ فَرُبَّمَا فَعَلْتُ فِي الشَّهْرِ أَكْثَرَ مِنْ عِشْرِينَ مَرَّةً.
كليني، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الوفاة: 329 ق، الكافي( ط- الإسلامية) ج4 ص589 محقق : غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الإسلامية1407 ق
سدیر می گوید: امام صادق فرمودند: اى سَدير! قبر حسين «عليه السلام» را در هر روز، زيارت مىكنى؟ گفتم: فدايت شوم، نه! فرمود: چه قدر جفاكاريد!. فرمود: او را هفتهاى يك بار، زيارت مىكنيد؟. گفتم: نه. فرمود: در هر ماه، چه طور؟. گفتم: نه. فرمود: در هر سال، چه؟. گفتم: گاه، چنين مىشود. فرمود: «اى سَدير! چه قدر به حسين «عليه السلام» جفا مىكنيد! آيا نمىدانى كه خداى عزوجل، دو هزار هزار فرشته پريشان غبارآلود دارد كه مىگِريند و زيارت مىكنند و خسته نمىشوند. چه مىشود اى سَدير كه قبر حسين «عليه السلام» را در هر هفته، پنج بار و در هر روز، يك بار، زيارت كنى؟. گفتم: فدايت شوم! ميان ما و او فرسنگها راه است. امام «عليه السلام»به من فرمود: به بالاى بام خانهات برو. سپس به راست و چپ، توجّه كن و آن گاه، سرت را به سوى آسمان، بالا ببر و به سوى قبر حسين «عليه السلام» رو كن و بگو: السَّلامُ عَلَيكَ يا أبا عَبدِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَيكَ و رَحمَةُ اللّهِ و بَرَكاتُهُ : سلام بر تو، اى اباعبداللّه! سلام و رحمت و بركات خدا بر تو باد!". برايت، يك زيارت نوشته مىشود و زيارت، [معادل] يك حج و عمره است. [پس از آن،] گاه در يك ماه، بيش از بيست بار، آن را به انجام مىرساندم.
روایت هفتم
حَدَّثَنِي حَكِيمُ بْنُ دَاوُدَ بْنِ حَكِيمٍ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْمُعَلَّى عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ زِيَادٍ [يَزْدَادَ] قَالَ: أَتَى رَجُلٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام فَقَالَ إِنِّي قَدْ ضَرَبْتُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ لِي ذَهَباً وَ فِضَّةً وَ بِعْتُ ضِيَاعِي فَقُلْتُ أَنْزِلُ مَكَّةَ فَقَالَ لَا تَفْعَلْ فَإِنَّ أَهْلَ مَكَّةَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ جَهْرَةً قَالَ فَفِي حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله عليه واله وسلم قَالَ هُمْ شَرٌّ مِنْهُمْ قَالَ فَأَيْنَ أَنْزِلُ قَالَ عَلَيْكَ بِالْعِرَاقِ الْكُوفَةِ فَإِنَّ الْبَرَكَةَ مِنْهَا عَلَى اثْنَيْ عَشَرَ مِيلًا هَكَذَا وَ هَكَذَا- وَ إِلَى جَانِبِهَا قَبْرٌ مَا أَتَاهُ مَكْرُوبٌ قَطُّ وَ لَا مَلْهُوفٌ إِلَّا فَرَّجَ اللَّهُ عَنْهُ .
ابن قولويه، جعفر بن محمد، الوفاة: 367،كامل الزيارات ج1 ص169، محقق: امينى، عبد الحسين، چاپ اول، ناشر: دار المرتضوية، 1356 ش
اسحاق بن زياد (اسحاق بن يزداد بدل) مىگويد: شخصى نزد حضرت ابا عبد اللَّه «عليه السّلام» مشرف شد عرض كرد: آنچه طلا و نقره داشتم معامله كرده و املاك خود را نيز فروختهام و همه را به صورت پول نقد درآوردهام كه از شهر خود به جاى ديگر بروم آيا كجا ساكن گردم؟ اسحاق مىگويد من به وى گفتم: به مكه وارد شو و در آنجا منزل كن. حضرت به آن مرد فرمودند: اين كار را مكن زيرا اهل مكّه كافر به خدا بوده و علنا به وى كفر مىورزند. آن مرد عرضه داشت: پس به حرم رسول خدا «صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم» (يعنى مدينه) بروم؟ حضرت فرمودند: اهل اين شهر از اهل مكّه شرّتر و بدتر مىباشند. آن مرد عرض كرد: پس كجا منزل كنم؟ حضرت فرمودند: بر تو باد به عراق و شهر كوفه زيرا بركت از آن شهر ناشى شده و تا شعاع دوازده ميلى آن شهر پرتو افكنده و در يك جانب آن شهر قبرى است (قبر مطهّر حضرت ابا عبد اللَّه الحسين «عليه السّلام») كه هيچ اندوهگين و محزونى هرگز به زيارتش نمىرود مگر آنكه حق تعالى حزن و غم او را برطرف مىفرمايد.
روایت هشتم
حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ صَبَّاحٍ الْحَذَّاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ زُورُوا الْحُسَيْنَ عليه السلام وَ لَوْ كُلَّ سَنَةٍ فَإِنَّ كُلَّ مَنْ أَتَاهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ غَيْرَ جَاحِدٍ لَمْ يَكُنْ لَهُ عِوَضٌ غَيْرُ الْجَنَّةِ وَ رُزِقَ رِزْقاً وَاسِعاً وَ آتَاهُ اللَّهُ مَنْ قِبَلَهُ بِفَرَحٍ [بِفَرَجٍ] عَاجِلٍ وَ ذَكَرَ الْحَدِيث.
ابن قولويه، جعفر بن محمد، الوفاة: 367،كامل الزيارات ج1 ص151، محقق: امينى، عبد الحسين، چاپ اول، ناشر: دار المرتضوية، 1356 ش
امام صادق «علیه السلام» فرمودند: حسين «عليه السّلام» را زيارت كنيد اگر چه در هر سال باشد، زيرا هر كس به زيارتش رود در حالى كه به حق آن حضرت عارف بوده و منكر آن نباشد غير از بهشت هيچ عوض ديگرى ندارد و روزى و رزقش وسعت پيدا مىكند و در همين عالم خداوند متعال در ازاى زيارتى كه كرده به او در دنيا فرح و سرور قابل ملاحظهاى مىدهند
روایت نهم
حَدَّثَنِي أَبِي وَ جَمَاعَةُ مَشَايِخِي عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ وَ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ جَمِيعاً عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ الْجَبَّارِ النَّهَاوَنْدِيِّ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ ثُوَيْرِ بْنِ أَبِي فَاخِتَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام يَا حُسَيْنُ مَنْ خَرَجَ مِنْ مَنْزِلِهِ يُرِيدُ زِيَارَةَ قَبْرِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عليهما السلام إِنْ كَانَ مَاشِياً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةً وَ مَحَى عَنْهُ سَيِّئَةً حَتَّى إِذَا صَارَ فِي الْحَائِرِ كَتَبَهُ اللَّهُ مِنَ الْمُصْلِحِينَ الْمُنْتَجَبِينَ [الْمُفْلِحينَ الْمُنْجِحِينَ] حَتَّى إِذَا قَضَى مَنَاسِكَهُ كَتَبَهُ اللَّهُ مِنَ الْفَائِزِينَ حَتَّى إِذَا أَرَادَ الِانْصِرَافَ أَتَاهُ مَلَكٌ فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه واله وسلم يُقْرِؤُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ اسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ فَقَدْ غُفِرَ لَكَ مَا مَضَى.
ابن قولويه، جعفر بن محمد، الوفاة: 367،كامل الزيارات ج1 ص132، محقق: امينى، عبد الحسين، چاپ اول، ناشر: دار المرتضوية، 1356 ش
حسين بن ثوير بن أبى فاخته، مىگويد: حضرت ابو عبد اللَّه «عليه السّلام» فرمودند: اى حسين! كسى كه از منزلش بيرون آيد و قصدش زيارت قبر حضرت حسين ابن على «عليهما السّلام» باشد اگر پياده رود خداوند منّان به هر قدمى كه برمىدارد يك حسنه برايش نوشته و يك گناه از او محو مىفرمايد تا زمانى كه به حائر برسد و پس از رسيدن به آن مكان شريف خداوند تبارك و تعالى او را از رستگاران قرار مىدهد تا وقتى كه مراسم و اعمال زيارت را به پايان برساند كه در اين هنگام او را از رستگاران محسوب مىفرمايد تا زمانى كه بخواهد برگردد، در اين وقت فرشتهاى نزد او آمده و مىگويد: رسول خدا «صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم» سلام رسانده و به تو مىفرمايد: از ابتداء عمل را شروع كن، تمام گناهان گذشتهات آمرزيده شد
روایت دهم
حَدَّثَنِي أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ أَبَانٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أُورَمَةَ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَيْمُونٍ الصَّائِغِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ: يَا عَلِيُّ زُرِ الْحُسَيْنَ وَ لَا تَدَعْهُ قَالَ قُلْتُ مَا لِمَنْ أَتَاهُ مِنَ الثَّوَابِ قَالَ مَنْ أَتَاهُ مَاشِياً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةً وَ مَحَى عَنْهُ سَيِّئَةً وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَةً فَإِذَا أَتَاهُ وَكَّلَ اللَّهُ بِهِ مَلَكَيْنِ يَكْتُبَانِ مَا خَرَجَ مِنْ فِيهِ مِنْ خَيْرٍ وَ لَا يَكْتُبَانِ مَا يَخْرُجُ مِنْ فِيهِ مِنْ شَرٍّ وَ لَا غَيْرَ ذَلِكَ فَإِذَا انْصَرَفَ وَدَّعُوهُ وَ قَالُوا يَا وَلِيَّ اللَّهِ مَغْفُوراً لَكَ أَنْتَ مِنْ حِزْبِ اللَّهِ وَ حِزْبِ رَسُولِهِ وَ حِزْبِ أَهْلِ بَيْتِ رَسُولِهِ وَ اللَّهِ لَا تَرَى النَّارَ بِعَيْنِكَ أَبَداً وَ لَا تَرَاكَ وَ لَا تَطْعَمُكَ أَبَداً.
ابن قولويه، جعفر بن محمد، الوفاة: 367،كامل الزيارات ج1 ص133، محقق: امينى، عبد الحسين، چاپ اول، ناشر: دار المرتضوية، 1356 ش
على بن ميمون صائغ، از حضرت ابى عبد اللَّه «عليه السّلام» می گويد كه آن حضرت فرمودند: اى على! قبر حسين «عليه السّلام» را زيارت كن و ترك مكن. عرض كردم: ثواب كسى كه آن حضرت را زيارت كند چيست؟ حضرت فرمودند: كسى كه پياده زيارت كند خداوند به هر قدمى كه برمىدارد يك حسنه برايش نوشته و يك گناه از او محو مىفرمايد و يك درجه مرتبهاش را بالا مىبرد و وقتى به زيارت رفت حق تعالى دو فرشته را موكّل او مىفرمايد كه آنچه خير از دهان او خارج مىشود را نوشته و آنچه شر و بد مىباشد را ننويسند و وقتى برگشت با او وداع كرده و به وى مىگويند: اى ولىّ خدا گناهانت آمرزيده شد و تو از افراد حزب خدا و حزب رسول او و حزب اهل بيت رسولش مىباشى و خداوند هرگز چشمانت را به آتش جهنم بينا نمىكند و آتش نيز تو را ابدا نخواهد ديد و تو را طعمه خود نخواهد نمود.
روایت یازدهم
حدَّثَنِي أَبِي ره وَ جَمَاعَةُ مَشَايِخِي ره عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبَانٍ عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ الْخَثْعَمِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ: قَالَ لِي يَا عَبْدَ الْمَلِكِ لَا تَدَعْ زِيَارَةَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عليهما السلام وَ مُرْ أَصْحَابَكَ بِذَلِكَ يَمُدُّ اللَّهُ فِي عُمُرِكَ وَ يَزِيدُ اللَّهُ فِي رِزْقِكَ وَ يُحْيِيكَ اللَّهُ سَعِيداً وَ لَا تَمُوتُ إِلَّا سَعِيداً [شَهِيداً] وَ يَكْتُبُكَ سَعِيداً.
ابن قولويه، جعفر بن محمد، الوفاة: 367،كامل الزيارات ج1 ص151، محقق: امينى، عبد الحسين، چاپ اول، ناشر: دار المرتضوية، 1356 ش
عبد الملك خثعمى، می گوید: حضرت امام صادق «عليه السّلام» فرمودند: اى عبد الملك زيارت حسين بن على «عليهما السّلام» را ترك مكن و ياران و اصحاب را به آن امر فرما زيرا حق تعالى بواسطه آن، عمر تو را طولانى كرده و روزى و رزقت را زیاد می کند، در حال حيات سعيد و سعادتمندت نموده و نخواهى مرد مگر انکه تو را در زمره سعادت مندان مىنويسد.
روایت دوازدهم
حَدَّثَنِي أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ وَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ حَمْدَانَ الْقَلَانِسِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ الْمُحَارِبِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مِيثَمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَاصِمٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ النَّجَّارِ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام تَزُورُونَ الْحُسَيْنَ عليه السلام وَ تَرْكَبُونَ السُّفُنَ فَقُلْتُ نَعَمْ قَالَ أ مَا عَلِمْتَ أَنَّهَا إِذَا انْكَفَتْ بِكُمْ نُودِيتُمْ أَلَا طِبْتُمْ وَ طَابَتْ لَكُمُ الْجَنَّةُ.
ابن قولويه، جعفر بن محمد، الوفاة: 367،كامل الزيارات ج1 ص134، محقق: امينى، عبد الحسين، چاپ اول، ناشر: دار المرتضوية، 1356 ش
عبد اللَّه بن نجّار می گوید: حضرت امام صادق «عليه السّلام» به من فرمودند: آيا به زيارت حضرت امام حسين «عليه السّلا» مىرويد؟ و آيا بر كشتى سوار مىشويد و به زيارت آن حضرت مىرويد؟ عرض كردم: بلى حضرت فرمودند: آيا مىدانى هر گاه كشتى شما را در دريا واژگون كند منادى ندا مىكند: آگاه باشيد! خوشا بحال شما، بهشت بر شما گوارا باد.
روایت سیزدهم
وَ رَوَى صَالِحٌ الصَّيْرَفِيُّ عَنْ عِمْرَانَ الْمِيثَمِيِّ عَنْ صَالِحِ بْنِ مِيثَمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ: مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَكُونَ عَلَى مَوَائِدِ النُّورِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ- فَلْيَكُنْ مِنْ زُوَّارِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عليه السلام
ابن قولويه، جعفر بن محمد، الوفاة: 367،كامل الزيارات ج1 ص135، محقق: امينى، عبد الحسين، چاپ اول، ناشر: دار المرتضوية، 1356 ش
حضرت امام صادق «عليه السّلام» فرمودند: كسى كه دوست دارد در روز قيامت بر سفرههاى نور بنشيند ، پس بايد از زوّار(کسی که زیاد به زیارت آن حضرت برود) حضرت حسين بن على «عليهما السّلام» باشد.
روایت چهاردهم
حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَيْهِ ره عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارِ وَ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدِ بْنِ يَقْطِينٍ الْيَقْطِينِيِّ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِي خَالِدٍ ذِي الشَّامَةِ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو أُسَامَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام يَقُولُ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَكُونَ فِي جِوَارِ نَبِيِّهِ صلي الله عليه واله وسلم وَ جِوَارِ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ فَلَا يَدَعْ زِيَارَةَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عليه السلام.
ابن قولويه، جعفر بن محمد، الوفاة: 367،كامل الزيارات ج1 ص136، محقق: امينى، عبد الحسين، چاپ اول، ناشر: دار المرتضوية، 1356 ش
امام صادق «عليه السّلام» فرمودند: كسى كه مىخواهد در همسايگى رسول خدا «صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم» و حضرت على و فاطمه «عليهما السّلام» باشد زيارت حسين بن على «عليهما السّلام» را ترك نكند.
روایت پانزدهم
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام وَ [أَوْ] أَبَا جَعْفَرٍ عليه السلام يَقُولُ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَكُونَ مَسْكَنُهُ الْجَنَّةَ وَ مَأْوَاهُ الْجَنَّةَ فَلَا يَدَعْ زِيَارَةَ الْمَظْلُومِ قُلْتُ مَنْ هُوَ قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ صَاحِبُ كَرْبَلَاءَ مَنْ أَتَاهُ شَوْقاً إِلَيْهِ وَ حُبّاً لِرَسُولِ اللَّهِ وَ حُبّاً لِفَاطِمَةَ وَ حُبّاً لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام أَقْعَدَهُ اللَّهُ عَلَى مَوَائِدِ الْجَنَّةِ يَأْكُلُ مَعَهُمْ وَ النَّاسُ فِي الْحِسَابِ
ابن قولويه، جعفر بن محمد، الوفاة: 367،كامل الزيارات ج1 ص136، محقق: امينى، عبد الحسين، چاپ اول، ناشر: دار المرتضوية، 1356 ش
امام صادق «عليه السلام» فرمودند: كسى كه دوست دارد منزلش بهشت باشد پس زيارت مظلوم (مظلوم كربلاء) را ترك نكند. عرض كردم: مظلوم كيست؟ حضرت فرمودند: مظلوم حسين بن على «عليهما السّلام» كه صاحب كربلاء است مىباشد، كسى كه بخاطر شوق به آن حضرت و محبّت به رسول خدا «صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم» و فاطمه «سلام اللَّه عليها» و حبّ به امير المؤمنين «صلوات اللَّه و سلامه عليهم اجمعين» حضرتش را زيارت كند خداوند او را بر سر سفرههاى بهشتى نشانده كه با آن سروران هم غذا باشد در حالى كه مردم در حساب مىباشند.
روایت شانزدهم
حَدَّثَنِي أَبُو الْعَبَّاسِ الْكُوفِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبَانٍ الْأَزْرَقِ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ: مِنْ أَحَبِّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى زِيَارَةُ قَبْرِ الْحُسَيْنِ عليه السلام وَ أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ عِنْدَ اللَّهِ إِدْخَالُ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِنِ وَ أَقْرَبُ مَا يَكُونُ الْعَبْدُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ هُوَ سَاجِدٌ بَاكٍ
ابن قولويه، جعفر بن محمد، الوفاة: 367،كامل الزيارات ج1 ص146، محقق: امينى، عبد الحسين، چاپ اول، ناشر: دار المرتضوية، 1356 ش
حضرت امام صادق «عليه السّلام»، فرمودند: محبوبترين اعمال نزد حق تعالى زيارت قبر حضرت حسين «عليه السّلام» بوده و برترين اعمال نزد او جلّ و على ادخال سرور و شادى بر مؤمن است و نزديكترين بنده به خدا، بندهاى است كه در حال سجود بدرگاه الهى گريان باشد.
روایت هفدهم
حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي عُثْمَانَ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَبَّادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْمَدَائِنِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ آتِي قَبْرَ الْحُسَيْنِ قَالَ نَعَمْ يَا أَبَا سَعِيدٍ ائْتِ قَبْرَ ابْنِ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه واله وسلم أَطْيَبِ الطَّيِّبِينَ- وَ أَطْهَرِ الطَّاهِرِينَ وَ أَبَرِّ الْأَبْرَارِ فَإِذَا زُرْتَهُ كُتِبَ لَكَ اثْنَتَانِ وَ عِشْرُونَ عُمْرَةً
ابن قولويه، جعفر بن محمد، الوفاة: 367،كامل الزيارات ج1 ص154، محقق: امينى، عبد الحسين، چاپ اول، ناشر: دار المرتضوية، 1356 ش
ابى سعيد می گوید: بر حضرت امام صادق «عليه السّلام» داخل شدم و عرض كردم: فدايت شوم: آيا به زيارت قبر حضرت حسين «عليه السّلام» بروم؟ حضرت فرمودند: بلى، اى ابا سعد به زيارت قبر پسر رسول خدا كه پاكيزهترين پاكان و نيكوكارترين نيكوكاران است برو و بدان هر گاه او را زيارت كردى ثواب بيست و دو عمره برايت نوشته مىشود.
روایت هجدهم
حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْقُرَشِيُّ الْكُوفِيُّ الرَّزَّازُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ يَزِيدَ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ قَالَ: كُنْتُ مَعَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام فَمَرَّ قَوْمٌ عَلَى حَمِيرٍ فَقَالَ أَيْنَ يُرِيدُونَ هَؤُلَاءِ قُلْتُ قُبُورَ الشُّهَدَاءِ قَالَ فَمَا يَمْنَعُهُمْ مِنْ زِيَارَةِ الشَّهِيدِ الْغَرِيبِ قَالَ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ زِيَارَتُهُ وَاجِبَةٌ قَالَ زِيَارَتُهُ خَيْرٌ مِنْ حِجَّةٍ وَ عُمْرَةٍ حَتَّى عَدَّ عِشْرِينَ حِجَّةً وَ عُمْرَةً ثُمَّ قَالَ مَبْرُورَاتٍ مُتَقَبَّلَاتٍ- قَالَ فَوَ اللَّهِ مَا قُمْتُ مِنْ عِنْدِهِ حَتَّى أَتَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ إِنِّي قَدْ حَجَجْتُ تِسْعَةَ عَشَرَ حِجَّةً- فَادْعُ اللَّهَ لِي أَنْ يَرْزُقَنِي تَمَامَ الْعِشْرِينَ قَالَ فَهَلْ زُرْتَ قَبْرَ الْحُسَيْنِ عليه السلام قَالَ لَا قَالَ إِنَّ زِيَارَتَهُ خَيْرٌ مِنْ عِشْرِينَ حِجَّةً
ابن قولويه، جعفر بن محمد، الوفاة: 367،كامل الزيارات ج1 ص160، محقق: امينى، عبد الحسين، چاپ اول، ناشر: دار المرتضوية، 1356 ش
يزيد بن عبد الملك مىگويد:
در محضر مبارك حضرت امام صادق «عليه السّلام» بودم در اين هنگام گروهى كه بر مرکب ها سوار بودند عبور كردند، حضرت فرمودند: ايشان به کجا می روند؟ عرض كردم: زيارت قبور شهداء. فرمودند: چه چیزی سبب شده که به زيارت شهيد غريب نروند؟!! راوى مىگويد: شخصى از اهل عراق به آن حضرت عرض كرد: آيا زيارت او واجب است؟ حضرت فرمودند: زيارت آن جناب بهتر از يك حجّ و يك عمره، از دو حج و دو عمره ... و پيوسته بر آن مىافزودند تا فرمودند: بهتر از بيست حج و بيست عمره مىباشد و سپس افزودند: از بيست حجّ و عمره مقبول و پذيرفته شده بهتر است. راوى مىگويد: به خدا سوگند از محضر مباركش برنخاستم تا اينكه شخصى خدمتش مشرّف شد و به آن حضرت عرض كرد: من نوزده حجّ به جا آوردهام تقاضا دارم از خدا بخواهيد كه يك حجّ ديگر روزى من كرده تا بيست حجّ برايم كامل باشد. حضرت به وى فرمودند: آيا قبر حضرت حسين «عليه السّلام» را زيارت كردهاى؟ عرض كرد: خير. حضرت فرمودند: زيارت آن حضرت از بيست حجّ بهتر است.
روایت نوزدهم
رُوِيَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام أَنَّهُ قَالَ زِيَارَةُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عليه السلام وَاجِبَةٌ عَلَى كُلِّ مَنْ يُقِرُّ لِلْحُسَيْنِ بِالْإِمَامَةِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل
مفيد، محمد بن محمد، الوفاة: 413 ق، الإرشاد ج2ص133، في معرفة حجج الله على العباد، محقق: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، چاپ اول، الناشر: كنگره شيخ مفيد؛1413 ق
حضرت امام صادق «علیه السلام» فرمودند: زیارت امام حسین «علیه السلام» بر هرکسی که امامت امام حسین «علیه السلام» را قبول داشته باشد، واجب می باشد.
روایت بیستم
حَدَّثَنِي أَبُو الْعَبَّاسِ الرَّزَّازُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ أَبِي دَاوُدَ الْمُسْتَرِقِّ عَنْ أُمِّ سَعِيدٍ الْأَحْمَسِيَّةِ قَالَتْ كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام وَ قَدْ بَعَثْتُ مَنْ يَكْتَرِي لِي حِمَاراً إِلَى قُبُورِ الشُّهَدَاءِ فَقَالَ مَا يَمْنَعُكِ مِنْ زِيَارَةِ سَيِّدِ الشُّهَدَاءِ قَالَتْ قُلْتُ وَ مَنْ هُوَ قَالَ الْحُسَيْنُ عليه السلام قَالَتْ قُلْتُ وَ مَا لِمَنْ زَارَهُ قَالَ حِجَّةٌ وَ عُمْرَةٌ مَبْرُورَةٌ وَ مِنَ الْخَيْرِ كَذَا وَ كَذَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ بِيَدِهِ.
ابن قولويه، جعفر بن محمد، الوفاة: 367،كامل الزيارات ج1 ص109، محقق: امينى، عبد الحسين، چاپ اول، ناشر: دار المرتضوية، 1356 ش
امّ سعيد احمسيّه وى مىگويد:
محضر مبارك حضرت امام صادق «عليه السّلام» بودم و كسى را فرستاده بودم كه دراز الاغی را كرايه كند و من را به قبور شهداء ببرد. امام «عليه السّلام» فرمودند: چه چيز مانع شد به زیارت امام حسین علیه السلام نروی؟. ام سعيد مىگويد: عرض كردم: سيّد الشهداء كيست؟ حضرت فرمودند: سيّد الشهداء امام حسين «عليه السّلام» مىباشد. ام سعيد عرض كرد: ثواب كسى كه آن حضرت را زيارت كند چيست؟ حضرت فرمودند: حجّ و عمره قبول شده و از اعمال خير فلان و فلان و فلان حضرت با دست مبارك سه مرتبه اين عبارت را تفهيم فرمودند.
روایت بیست ویکم
حَدَّثَنِي أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ أَبَانٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أُورَمَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْمُؤْمِنِ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام يَقُولُ عَجَباً لِأَقْوَامٍ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ شِيعَةٌ لَنَا وَ يُقَالُ إِنَّ أَحَدَهُمْ يَمُرُّ بِهِ دَهْرَهُ وَ لَا يَأْتِي قَبْرَ الْحُسَيْنِ عليه السلام جَفَاءً مِنْهُ و تَهَاوُناً وَ عَجْزاً وَ كَسَلًا تَهَاوَنَ وَ عَجَزَ وَ كَسِلَ أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ يَعْلَمُ مَا فِيهِ مِنَ الْفَضْلِ مَا تَهَاوَنَ وَ لَا كَسِلَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا فِيهِ مِنَ الْفَضْلِ قَالَ فَضْلٌ وَ خَيْرٌ كَثِيرٌ أَمَا أَوَّلُ مَا يُصِيبُهُ أَنْ يُغْفَرَ لَهُ مَا مَضَى مِنْ ذُنُوبِهِ وَ يُقَالَ لَهُ اسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ
ابن قولويه، جعفر بن محمد، الوفاة: 367،كامل الزيارات ج1 ص292، محقق: امينى، عبد الحسين، چاپ اول، ناشر: دار المرتضوية، 1356 ش
سلیمان بن خالد می گوید: حضرت امام صادق «عليه السّلام» مىفرمودند: تعجّب می کنم از گروهى كه مىپندارند شيعه هستند ولى گفته مىشود روزگار بر ايشان مىگذرد و احدى از ايشان به زيارت قبر حسين «عليه السّلام» نمىروند، چه از روى جفا بوده و چه تنبلى و سستى كرده و چه عاجز و ناتوان باشند و چه كسلى و بىحالى منشأ آن باشند، به خدا سوگند اگر مىدانستند در زيارت آن حضرت چيست هرگز تنبلى و كسلى را به خود راه نمىدادند. عرض كردم: فدايت شوم: چه فضيلتى در آن مىباشد؟ حضرت فرمودند: فضل و خير بسيارى در آن مىباشد، اولين خيرى كه به زائر مىرسد آن است كه گناهان گذشتهاش را خداوند آمرزيده و به او خطاب مىشود: از ابتداء شروع به عمل بكن.
امام كاظم عليه السلام
در پاره ی از روایات، امام کاظم علیه السلام، بخشش گناه را از ثمرات زیارت حضرت ابا عبدالله علیه السلام می شمارند که حاکی از فضیلت زیاد زیارت حضرت اباعبدالله الحسین می باشد
روایت اول
حَدَّثَنِي أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ وَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ الْقُمِّيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرٍو الزَّيَّاتِ عَنْ قائد [فَائِدٍ] الْحَنَّاطِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْمَاضِي عليه السلام قَالَ: مَنْ زَارَ الْحُسَيْنَ عليه السلام عَارِفاً بِحَقِّهِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ
ابن قولويه، جعفر بن محمد، الوفاة: 367،كامل الزيارات ج1 ص138، محقق: امينى، عبد الحسين، چاپ اول، ناشر: دار المرتضوية، 1356 ش
حضرت امام کاظم «عليه السّلام» فرمودند:
كسى كه امام حسين «عليه السّلام» را زيارت نموده و به حقّش عارف و آگاه باشد خداوند گناهان گذشته و آيندهاش را مىآمرزد.
روایت دوم
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْخَيْبَرِيِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى عليه السلام أَدْنَى مَا يُثَابُ بِهِ زَائِرُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام بِشَطِّ الْفُرَاتِ إِذَا عَرَفَ حَقَّهُ وَ حُرْمَتَهُ وَ وَلَايَتَهُ أَنْ يُغْفَرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ.
كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الوفاة: 329 ق، الكافي ج4ص582، محقق: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، چاپ چهارم، ناشر: دار الكتب الإسلامية1407 ق
حضرت امام کاظم «عليه السّلام» فرمودند: کمترین چیزی که به عنوان ثواب به زائر امام حسین «علیه السلام» در شط فرات، داده می شود در حالی که عارف به حق و ولایت و حرمت آن حضرت باشد، این است که خداوند گناهان گذشته و آيندهاش را مىآمرزد.
امام رضا عليه السلام
امام رضا علیه السلام نیز به زیارت حضرت ابا عبدالله علیه السلام اهتمام داشته ند، که با بیان ثواب زیارت حضرت امام حسین علیه السلام، مردم را به این زیارت تشویق نموده ند
روایت اول
حَدَّثَنِي أَبِي وَ جَمَاعَةُ مَشَايِخِي عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ عُبَيْدٍ الْجُعْفِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي جَرِيرٍ الْقُمِّيُّ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا عليه السلام يَقُولُ لِأَبِي مَنْ زَارَ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ عليه السلام عَارِفاً بِحَقِّهِ كَانَ مِنْ مُحَدِّثِي اللَّهِ فَوْقَ عَرْشِهِ ثُمَّ قَرَأَ إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ. فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِر
ابن قولويه، جعفر بن محمد، الوفاة: 367،كامل الزيارات ج1 ص141، محقق: امينى، عبد الحسين، چاپ اول، ناشر: دار المرتضوية، 1356 ش
محمّد بن ابى جرير قمّى می گوید:
از حضرت ابا الحسن الرضا «عليه السّلام» شنيدم كه به پدرم مىفرمودند: كسى كه حضرت حسين بن على «عليهما السّلام» را زيارت كند در حالى كه به حق آن حضرت عارف و آگاه باشد از هم صحبتهاى حق تعالى بالاى عرش مىباشد، سپس اين آيه را قرائت فرمودند: إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ، فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ.
(همانا اهل تقوى در باغها و كنار نهرها منزل گزينند، در منزلگاه صدق و حقيقت نزد خداوند عزّت و سلطنت جاودانى متنعّم مىباشند).
روایت دوم
وَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الرَّزَّازُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنِ الْخَيْبَرِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقُمِّيِّ قَالَ: قَالَ لِيَ الرِّضَا عليه السلام مَنْ زَارَ قَبْرَ أَبِي بِبَغْدَادَ كَانَ كَمَنْ زَارَ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه واله وسلم وَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِلَّا أَنَّ لِرَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه واله وسلم وَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فَضْلَهُمَا قَالَ ثُمَّ قَالَ لِي مَنْ زَارَ قَبْرَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ بِشَطِّ الْفُرَاتِ كَانَ كَمَنْ زَارَ اللَّهَ فَوْقَ كُرْسِيِّهِ [فِي عَرْشِهِ]
ابن قولويه، جعفر بن محمد، الوفاة: 367،كامل الزيارات ج1 ص148، محقق: امينى، عبد الحسين، چاپ اول، ناشر: دار المرتضوية، 1356 ش
حضرت رضا «عليه السّلام»فرمودند: كسى كه قبر پدرم را در بغداد زيارت كند، مانند كسى است كه رسول خدا «صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم» و امير المؤمنين «عليه السّلام» را زيارت نموده منتهى زيارت رسول خدا و امير المؤمنين «صلوات اللَّهو سلامه عليهما» فضيلت و برترى دارد سپس فرمودند: كسى كه قبر حضرت ابى عبد اللَّه الحسين «عليه السّلام» را در كنار فرات زيارت كند مانند كسى است كه خدا را بالاى كرسىاش زيارت نموده است.
امام هادی عليه السلام
در روایتی بسیار جالب حضرت امام هادی علیه السلام، برای شفای بیماری خود شخصی را به زیارت قبر حضرت اباعبدالله فرستاده تا برای شفای بیماری ایشان دعا کند.
به روشنی، از این روایت اهتمام اهل بیت علیهم السلام به زیارت حضرت اباعبدالله فهمیده می شود
قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ الْوَهْوِرْدِيُّ حَدَّثَنِي أَبُو عَلِيٍّ مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ ره قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدٌ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو هَاشِمٍ الْجَعْفَرِيُّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام وَ هُوَ مَحْمُومٌ عَلِيلٌ فَقَالَ لِي يَا أَبَا هَاشِمٍ ابْعَثْ رَجُلًا مِنْ مَوَالِينَا إِلَى الْحَائِرِ يَدْعُو اللَّهَ لِي فَخَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ فَاسْتَقْبَلَنِي عَلِيُّ بْنُ بِلَالٍ فَأَعْلَمْتُهُ مَا قَالَ لِي وَ سَأَلْتُهُ أَنْ يَكُونَ الرَّجُلَ الَّذِي يَخْرُجُ فَقَالَ السَّمْعَ وَ الطَّاعَةَ وَ لَكِنَّنِي أَقُولُ- إِنَّهُ أَفْضَلُ مِنَ الْحَائِرِ إِذْ كَانَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ فِي الْحَائِرِ وَ دُعَاؤُهُ لِنَفْسِهِ أَفْضَلُ مِنْ دُعَائِي لَهُ بِالْحَائِرِ فَأَعْلَمْتُهُ عليه السلام مَا قَالَ فَقَالَ لِي قُلْ لَهُ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه واله وسلم أَفْضَلَ مِنَ الْبَيْتِ وَ الْحَجَرِ وَ كَانَ يَطُوفُ بِالْبَيْتِ وَ يَسْتَلِمُ الْحَجَرَ وَ إِنَّ لِلَّهِ تَعَالَى بِقَاعاً يُحِبُّ أَنْ يُدْعَى فِيهَا فَيَسْتَجِيبَ لِمَنْ دَعَاهُ وَ الْحَائِرُ مِنْهَا
ابن قولويه، جعفر بن محمد، الوفاة: 367،كامل الزيارات ج1 ص274، محقق: امينى، عبد الحسين، چاپ اول، ناشر: دار المرتضوية، 1356 ش
ابو هاشم جعفرى گفت: بر حضرت ابى الحسن على بن محمّد «سلام اللَّه عليهما» وارد شدم در حال كه حضرت تبدار و بيمار بودند به من فرمودند: اى ابا هاشم شخصى از دوستان ما را به حائر بفرست تا برايم دعاء كند، از نزد آن حضرت بيرون آمدم در اين هنگام با على بن بلال مواجه شدم فرموده حضرت را برايش گفتم و از وى راجع به شخصى كه حضرت فرمودهاند درخواست كرده و جويا شدم. على بن بلال گفت: شنيدم و اطاعت مىكنم ولى مىگويم: حضرت خودشان از حائر افضل و برتر هستند زيرا ايشان به منزله كسى است كه در حائر مىباشد (يعنى حضرت سيد الشهداء) و دعای آن جناب براى خودشان افضل و برتر است از دعای من براى ايشان در حائر. من محضر امام «عليه السّلام» مشرف شده و گفته ی على بن بلال را خدمتش عرض كردم، حضرت به من فرمودند: به او بگو: رسول خدا از بيت و حجر الاسود افضل بودند ولى در عين حال دور بيت طواف مىكرده و حجر را استلام مىفرمودند، خداوند متعال بقاع و مواضعى دارد كه مىخواهد در آن جاها خوانده شود تا دعای، دعاكننده را مستجاب فرمايد و حائر از جمله اين مواضع مىباشد
امام حسن عسكري عليه السلام
امام حسن عسکری علیه السلام نیز، در روایتی زیارت حضرت اباعبدالله علیه السلام را از علامات مومن می شمارد.
رُوِيَ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيِّ عليه السلام أَنَّهُ قَالَ عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ صَلَاةُ الْإِحْدَى وَ الْخَمْسِينَ وَ زِيَارَةُ الْأَرْبَعِينَ وَ التَّخَتُّمُ فِي الْيَمِينِ وَ تَعْفِيرُ الْجَبِينِ وَ الْجَهْرُ بسم الله الرحمن الرحيم
الشيخ المفيد، الوفاة: 413 ق، المزار- مناسك المزار(للمفيد) ج1 ص53[1]، محقق: ابطحى، محمد باقر، چاپ اول، ناشر: كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد- رحمة الله عليه سال چاپ: 1413 ق.
نشانه هاى مؤمن پنج چيز است: 1 ـ پنجاه ویک نماز 2 ـ زيارت اربعين 3 ـ انگشتر به دست راست كردن 4 ـ بر خاك سجده كردن 5 ـ بسم الله الرحمن الرحيم را بلند گفتن.
امام زمان علیه السلام
در حکایت معروف حاج علی بغدادی که ایشان به محضر حضرت بقیه الله الاعظم مشرف شدند، آمده است که آن حضرت به همراه حاج علی بغدادی به زیارت حضرت ابی عبدالله علیه السلام می روند که دلیل بر اهمیت بالغ زیارت آن حضرت می باشد
این حکایت به تفصيل در کتاب النجم الثاقب مرحوم نوری نقل شده است که ما به اختصار آن را نقل می کنیم
الحكاية الحادية والثلاثون :
قضية الصالح الصفي التقي الحاج علي البغدادي الموجود حالياً في وقت تأليف هذا الكتاب وفّقه الله ، وهي تناسب الحكاية السابقة ، ولو لم يكن في هذا الكتاب الشريف الّا هذه الحكاية المتقنة الصحيحة التي فيها فوائد كثيرة ، وقد حدثت في وقت قريب ، لكفت في شرفه ونفاسته .
في شهر رجب السنة الماضية كنت مشغولا بتأليف رسالة جنّة المأوى فعزمت
على السفر إلى النجف الأشرف لزيارة المبعث ، فجئت الكاظمين ووصلت بخدمة جناب العالم العامل والفقيه الكامل السيد السند والحبر المعتمد الآقا السيد محمد ابن العالم الأوحد السيد احمد ابن العالم الجليل والدوحة النبيل السيد حيدر الكاظميني أيّده الله وهو من تلامذة خاتم المجتهدين وفخر الاسلام والمسلمين الأستاذ الأعظم الشيخ مرتضى أعلى الله تعالى مقامه ، ومن أتقياء علماء تلك البلدة الشريفة ، ومن صلحاء أئمة جماعة الصحن والحرم الشريف ، وكان ملاذاً للطلاب والغرباء والزوار ، وأبوه وجدّه من العلماء المعروفين ، وما زالت تصانيف جدّه سيد حيدر في الأصول والفقه وغيرهما موجودة .
فسألته إذا كان رأى أو سمع حكاية صحيحة في هذا الباب أن ينقلها ، فنقل هذه القضية ، وكنت قد سبقتها سابقاً ولكنّي لم أضبط أصلها وسندها فطلبت منه أن يكتبها بخطّ يده . فقال : سمعتها من مدّة وأخاف أن أزيد فيها أو أنقص ، فعليَّ أن ألتقي به واسئله ومن ثمّ اكتبها ، ولكن اللقاء به والأخذ منه صعب فانّه من حين وقوع هذه القضية قلّ اُنسه بالناس وسكناه في بغداد وعندما يأتي للتشرّف بالزيارة فانّه لا يذهب إلى مكان ويرجع بعد أن يقضي وطراً من الزيارة ، فيتفق أن لا أراه في السنة الّا مرّة أو مرّتين في الطريق ، وعلى ذلك فانّ مبناه على الكتمان الّا على بعض الخواص ممن يأمن منه الافشاء والإذاعة خوف استهزاء المخالفين المجاورين المنكرين ولادة المهدي عليه السلام وغيبته ، وخوفاً من أن ينسبه العوام إلى الفخر وتنزيه النفس .
قلت : انّي أطلب منك أن تراه مهما كان وتسأله عن هذه القضية إلى حين رجوعي من النجف ، فالحاجة كبيرة والوقت ضيق . ففارقته لساعتين أو ثلاث ثمّ رجع اليّ وقال : من أعجب القضايا انّي عندما ذهبت إلى منزلي جائني شخص مباشرة وقال جاؤوا بجنازة من بغداد ووضعوها في الصحن الشريف وينتظرونك للصلاة عليها . فقمت وذهبت وصلّيت فرأيت الحاج المذكور بين المشيّعين فأخذته جانباً ، وبعد امتناعه سمعت هذه القضية ، فشكرت الله على هذه النعمة السنية ، فكتبت القصة بكاملها وثبّتها في جنّة المأوى .
اجتمع في ذمّتي ثمانون توماناً من مال الإمام عليه السلام فذهبت إلى النجف الأشرف فأعطيت عشرين توماناً منه لجناب علم الهدى والتقى الشيخ مرتضى أعلى الله مقامه وعشرين توماناً إلى جناب الشيخ محمد حسين المجتهد الكاظميني وعشرين توماناً لجناب الشيخ محمد حسن الشروقي وبقي في ذمّتي عشرون توماناً ، كان في قصدي أن أعطيها إلى جناب الشيخ محمد حسن الكاظميني آل ياسيني أيده الله عند رجوعي . فعندما رجعت إلى بغداد كنت راغباً في التعجيل بأداء ما بقي في ذمّتي ، فتشرّفت في يوم الخميس بزيارة الامامين الهمامين الكاظمين عليهما السلام وبعد ذلك ذهبت إلى خدمة جناب الشيخ سلّمه الله وأعطيته مقداراً من العشرين توماناً وواعدته بأني سوف أعطي الباقي بعد ما أبيع بعض الأشياء تدريجياً ، وأن يجيزني أن أوصله إلى أهله ، وعزمت على الرجوع إلى بغداد في عصر ذلك اليوم ، وطلب جناب الشيخ منّي أن أتأخر فاعتذرت بأن عليّ أن أوفي عمّال النسيج أجورهم ، فانّه كان من المرسوم أن أسلّم أجرة الأسبوع عصر الخميس ، فرجعت وبعد أن قطعت ثلث الطريق تقريباً رأيت سيداً جليلا قادماً من بغداد من أمامي ، فعندما قرب منّي سلّم عليّ وأخذ بيدي مصافحاً ومعانقاً وقال : أهلا وسهلا وضمني إلى صدره وعانقني وقبّلني وقبّلته ، وكانت على رأسه عمامة خضراء مضيئة مزهرة ، وفي خدّه المبارك خال أسود كبير ، فوقف وقال : حاج علي على خير ، على خير ، أين تذهب ؟ قلت : زرت الكاظمين عليهما السلام وأرجع إلى بغداد . قال : هذه الليلة ليلة الجمعة فارجع . قلت : يا سيدي لا أتمكّن . فقال : في وسعك ذلك ، فارجع حتى أشهد لك بأنّك من موالي جدّي أمير المؤمنين عليه السلام ومن موالينا ، ويشهد لك الشيخ كذلك ، فقد قال تعالى : { واستشهدوا شهيدين } وكان ذلك منه إشارة إلى مطلب كان في ذهني أن ألتمس من جناب الشيخ أن يكتب لي شهادة بأنّي من موالي أهل البيت عليه السلام لأضعها في كفني. فقلت : أي شيء تعرفه ، وكيف تشهد لي ؟ قال : من يوصل حقّه إليه ، كيف لا يعرف من أوصله ؟
قلت : أيُّ حق ؟ قال : ذلك الذي أوصلته إلى وكيلي . قلت : من هو وكيلك . قال : الشيخ محمد حسن . قلت : وكيلك ؟ قال : وكيلي . وكان قد قال لجناب الآقا السيد محمد ، وكان قد خطر في ذهني ان هذا السيد الجليل يدعوني باسمي مع أنّي لا أعرفه ، فقلت في نفسي لعلّه يعرفني وأنا نسيته . ثمّ قلت في نفسي أيضاً : انّ هذا السيد يريد منّي شيئاً من حقّ السادة ، وأحببت أن اُوصل إليه شيئاً من مال الإمام عليه السلام الذي عندي .
فقلت : يا سيد بقي عندي شيءٌ من حقّكم فرجعت في أمره إلى جناب الشيخ محمد حسن لأؤدّي حقّكم يعني السادات بأذنه . فتبسّم في وجهي وقال : نعم قد أوصلت بعضاً من حقّنا إلى وكلائنا في النجف الأشرف .
فقلت : هل قبل ذلك الذي أدّيته ؟ فقال : نعم . خطر في ذهني أن هذا السيد يقول بالنسبة إلى العلماء الأعلام ( وكلائنا ) فاستعظمت ذلك ، فقلت : العلماء وكلاء في قبض حقوق السادات وغفلت. ثم قال : ارجع زُر جدّي . فرجعت وكانت يده اليمنى بيدي اليسرى فعندما سرنا رأيت في جانبنا الأيمن نهراً ماؤه أبيض صاف جار ، وأشجار الليمون والنارنج والرمان والعنب وغيرها كلّها مثمرة في وقت واحد مع انّه لم يكن موسمها ، وقد تدلت فوق رؤوسنا . قلت : ما هذا النهر وما هذه الأشجار ؟ قال : انها تكون مع كل من يزورنا ويزور جدّنا من موالينا
الی أن قال الحاج علی البغدادی: قال لی ذالک السيد : هل تزور جدّي الحسين عليه السلام ؟
قلت : نعم أزوره فهذه ليلة الجمعة .
فقرأ زيارة وارث ، وقد فرغ المؤذنون من اذان المغرب ، فقال لي : صلِّ والتحق بالجماعة ، فجاء إلى المسجد الذي يقع خلف الحرم المطهّر وكانت الجماعة قد انعقدت هناك ، ووقف هو منفرداً في الجانب الأيمن لإمام الجماعة محاذياً له ، ودخلت أنا في الصفّ الأول حيث وجدت مكاناً لي هناك .
فعندما انتهيت لم أجده
ميرزا حسين النوري الطبرسي، الوفاة : 1320، النجم الثاقب ج2ص160 تحقيق : السيد ياسين الموسوي چاپ اول، الناشر : أنوار الهدى1415
محدث نوری می فرمایند:
حکایت سی ویکم
حکایت مرد صالح وپاک ومتقی حاج علی بغدادی می باشد، که الان و در زمان تالیف این کتاب زنده می باشد ، و اگر نباشد جز همین یک حکایت صحیح که فوائد زیادی دارد و در زمان نزدیک اتفاق افتاده است، برای شرافت و نفیس بودن این کتاب کفایت می کند. در ماه رجب سال گذشته که مشغول تالیف کتاب جنة الماوی بودم تصمیم گرفتم به نجف اشرف برای زیارت مبعث بروم، پس به کاظمین امدم و به خدمت عالم عامل وشخص مورد اعتماد سیدمحمد کاظمینی که از شاگردان شیخ اعظم می باشد رسیدم که از باتقواترین اشخاص آن شهر ب و از صالحترین ائمه ی جماعات صحن وحرم شریف وبد وهمیشه همراه طلاب و غریبان و زائران بودند و پدر وجدش از علمای معروف می باشند وپیوسته کتابهای جدشان در علوم اصول وفقه وغیره موجود می باشند. پس از سید محمد کاظمینی پرسیدم: اگر حکایت صحیحی در باره دیدار امام زمان «علیه السلام» شنیده است برای ما نقل کنند پس ایشان حکایت حاج علي بغدادی را نقل کرد ، گرچه من این حکایت را شنیده بودم ولی چون آن را ننوشته بودم از سید کاظمینی خواستم خودش با خط خودش این حکایت را برای من بنویسد، پس سید محمد کاظمینی گفت: من این این داستان را خیلی مدت پیش شنیدم و می ترسم چیزی به آن اضافه یا از آن کم کنم، پس باید با حاج علي بغدادی دیدار کنم تا از او بپرسم و این حکایت را بنویسم ، واز جهتی دیدن حاج علي بغدادی سخت می باشد، چون او از زمانی که این قضیه برای او واقع شد، کم در بین مردم و بغداد ظاهر می شود ، و وقتی برای زیارت می آید به هیچ جایی نمی رود و بعد از اینکه زیارت را تمام میکند برمی گردد، پس در سال اورا بیشتر از یکی دو بار نمي بینم، برای همین حاجع لي بغدادی همیشه این حکایت را کتمان می کند مگر برای بعضی از خواص، زیرا می ترسد که مخالفین وقتی این حکایت را بشنوند اورا مسخره کنند یا می ترسد ازاینکه بعضی عوام به اون نسبت بدهند که می خواهد افتخار کند و خود را پاک جلوه دهد محدث نوری می گوید: پس من به سید عرض کردم که من از شما می خواهم هر طور شده حاج علی بغدادی را ببینید و این حکایت را تا قبل از برگشتم از نجف از ایشان بپرسید، زیرا به این داستان نیاز دارم و وقت کمی دارم پس دو ساعت از سید محمد کاظمینی جدا شدم، و بعد از آن سید محمد کاظمینی به سمت من آمد وگفت: از عجیب ترین قضایا این است که وقتی من به خانه خودم رفتم مردی آمد و گفت جنازه ی را از بغداد آوردند و آن را در صحن شریف گذاشتند و می خواهند شما بر آن نماز بخوانید پس رفتم و بر میت نماز خواندم در آنجا بود که حاج علی بغدادی را دیدم واو را به گوشه ی بردم و این داستان را از صحبت های او نوشتم
سپس محدث نوری می گوید من این داستان را در کتاب جنة الماوي نقل كردم:
هشتاد تومان سهم امام به گردنم بود و لذا به نجف اشرف رفتم و بیست تومان از آن پول را به جناب «شیخ مرتضی» دادم و بیست تومان دیگر را به جناب «شیخ محمدحسن مجتهد كاظمینی» و بیست تومان به جناب «شیخ محمدحسن شروقی» دادم و تنها بیست تومان دیگر به گردنم باقی بود، كه قصد داشتم وقتی به بغداد برگشتم به «شیخ محمدحسن كاظمینی آل یس» بدهم و مایل بودم كه وقتی به بغداد رسیدم، در ادای آن عجله كنم. در روز پنجشنبهای بود كه به كاظمین به زیارت حضرت موسی بن جعفر و حضرت امام محمدتقی «علیهماالسلام» رفتم و خدمت جناب «شیخ محمدحسن كاظمینی آل یس» رسیدم و مقداری از آن بیست تومان را دادم و بقیه را وعده كردم كه بعد از فروش اجناس به تدریج هنگامی كه به من حواله كردند، بدهم. و بعد همان روز پنجشنبه عصر به قصد بغداد حركت كردم، ولی جناب شیخ خواهش كرد كه بمانم، عذر خواستم و گفتم: باید مزد كارگران كارخانه شَعربافی را بدهم، چون رسم چنین بود كه مزد تمام هفته را در شب جمعه میدادم.
لذا به طرف بغداد حركت كردم، وقتی یك سوم راه را رفتم سید بزرگواری را دیدم، كه از طرف بغداد رو به من میآید چون نزدیك شد، سلام كرد و دستهای خود را برای مصافحه و معانقه با من گشود و فرمود: «اهلاً و سهلاً» و مرا در بغل گرفت و معانقه كردیم و هر دو یكدیگر را بوسیدیم. بر سر عمامه سبز روشنی داشت و بر رخسار مباركش خال سیاه بزرگی بود.
ایستاد و فرمود: «حاج علی! به كجا میروی؟ گفتم: كاظمین«علیهماالسلام»را زیارت كردم و به بغداد برمیگردم.
فرمود: امشب شب جمعه است، برگرد. گفتم: یا سیدی! متمكن نیستم. فرمود: «هستی! برگرد تا شهادت دهم برای تو كه از موالیان (دوستان) جد من امیرالمؤمنین«علیهالسلام» و از موالیان مایی و شیخ شهادت دهد، زیرا كه خدای تعالی امر فرموده كه دو شاهد بگیرید. این مطلب اشارهای بود، به آنچه من در دل نیت كرده بودم، كه وقتی جناب شیخ را دیدم، از او تقاضا كنم كه چیزی بنویسد و در آن شهادت دهد كه من از دوستان و موالیان اهل بیتم و آن را در كفن خود بگذارم.گفتم: تو چه میدانی و چگونه شهادت میدهی؟! فرمود: «كسی كه حق او را به او میرسانند، چگونه آن رساننده را نمیشناسد؟ گفتم: چه حقی؟ فرمود: «آنچه به وكلای من رساندی گفتم: وكلای شما كیست؟ فرمود: «شیخ محمدحسن»گفتم: او وكیل شما است؟! فرمود: «وكیل من است». اینجا در خاطرم خطور كرد كه این سید جلیل كه مرا به اسم صدا زد با آن كه مرا نمیشناخت كیست؟
به خودم جواب دادم، شاید او مرا میشناسد و من او را فراموش كردهام! باز با خودم گفتم: حتماً این سید از سهم سادات از من چیزی میخواهد و خوش داشتم از سهم امام(علیهالسلام) به او چیزی بدهم. لذا به او گفتم: از حق شما پولی نزد من بود كه به آقای شیخ محمدحسن مراجعه كردم و باید با اجازه او چیزی به دیگران بدهم. او به روی من تبسمی كرد و فرمود: «بله بعضی از حقوق ما را به وكلای ما در نجف رساندی» گفتم: آنچه را دادهام قبول است؟ فرمود: «بله» من با خودم گفتم: این سید كیست كه علماء اعلام را وكیل خود میداند و تعجب كردم! با خود گفتم: البته علما در گرفتن سهم سادات وكیل هستند. سپس به من فرمود: «برگرد و جدم را زیارت كن» من برگشتم او دست چپ مرا در دست راست خود نگه داشته بود و با هم قدم زنان به طرف كاظمین میرفتیم. چون به راه افتادیم دیدم در طرف راست ما نهر آب صاف سفیدی جاری است و درختان مركبات لیمو و نارنج و انار و انگور و غیر آن همه با میوه، آن هم در وقتی كه موسم آنها نبود بر سر ما سایه انداختهاند گفتم: این نهر و این درختها چیست؟ فرمود: «هر كس از دوستان كه جد ما را زیارت كند و زیارت كند ما را، اینها با او هست» تا اینکه حاج علی بغدادی گفت: آقا به من فرمودند:آیا مایلی جدم حسین بن علی«علیهماالسلام» را هم زیارت كنی؟ گفتم: بله شب جمعه است زیارت میكنم. آقا برایم زیارت وارث را خواندند، در این وقت مؤذنها از اذان مغرب فارغ شدند. به من فرمودند: «به جماعت ملحق شو و نماز بخوان»ما با هم به مسجدی كه پشت سر قبر مقدس است رفتیم آنجا نماز جماعت اقامه شده بود، خود ایشان فرادا در طرف راست امام جماعت مشغول نماز شد و من در صف اول ایستادم و نماز خواندم، وقتی نمازم تمام شد، نگاه كردم دیدم او نیست با عجله از مسجد بیرون آمدم و در میان حرم گشتم، او را ندیدم.
نتیجه
با توجه به تعداد زیاد روایت در باب فضیلت زیارت حضرت اباعبدالله علیه السلام واهتمام ویژه ی اهل بیت علیهم السلام به این امر به روشنی فهمیده می شود که زیارت حضرت اباعبدالله علیه السلام اگر واجب نباشد، بدون شک مستحب موکد است، همچنین کثرت روایات در این باب، ما را از بحث سندی بی نیاز می کند.
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)