در اين عالم اموري که موجب اعتبار و پندپذيري ميگردد زياد است اما انسان از آن عبرت نميگيرد! علي(ع) ميفرمايد: «مَا أَکْثَرَ الْعِبَرَ وَ أَقَلَّ الِاعْتِبَارَ». يکي از موضوعاتي که انسان بايد از آن پند و عبرت بگيرد و متنبّه و بيدار شود مسئله «گذشت زمان» است.
هر «روز» در قيامت گواهي است بر اعمال انسان
امام صادق(ع) به نقل از آباي گرامشان در روايتي همه فهم، فرمودند: «مَا مِنْ يَوْمٍ يَأْتِي عَلَى ابْنِ آدَمَ إِلَّا قَالَ لَهُ ذَلِکَ الْيَوْمُ يَا ابْنَ آدَمَ أَنَا يَوْمٌ جَدِيدٌ»، هيچ روزي نيست که بر فرزند آدم وارد ميشود مگر اينکه آن روز به او ميگويد: من براي تو روزي نو و جديد هستم! «أَنَا يَوْمٌ جَدِيدٌ»، من نوروزم! من براي تو روز نويي هستم! «وَ أَنَا عَلَيْکَ شَهِيدٌ»، و من، يعني زمان، نسبت به تو گواهي دهنده هستم! «فَافْعَلْ فِيَّ خَيْراً»، در من عمل خير انجام بده، «وَ اعْمَلْ فِيَّ خَيْراً أَشْهَدْ لَکَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَإِنَّکَ لَنْ تَرَانِي بَعْدَهَا أَبَداً»،(وسايلالشيعه، ج16، ص99) در روز قيامت نسبت به اعمال تو شهادت ميدهم و تو بعد از اين هيچگاه مرا نخواهي ديد مگر در روز قيامت.
زمانها ميگذرد و همه آنها براي انسان گواه هستند. اينطور نيست که ما فکر ميکنيم! اعمال و کردار ما در زمانمحو نميشود، بلکه همه آنها ثبت ميگردد. به تعبيراتي که در روايات آمده است توجه کنيد! دارد که ايام و روزها بر انسان شهادت ميدهند و روز جديد که ميآيد زبان حالش با انسان اين است که در من، عمل خير انجام بده؛ چراکه من در روز قيامت بر اعمال تو شهادت ميدهم.
ما خود تشکيلدهنده زمان هستيم
حتي بالاتر از آن، ما خود تشکيل دهنده زمان هستيم. اين طور نيست که ايام بگذرد و من ثابت باشم، روز برود و من ساکن بمانم.
ما انسانها تشکيل دهنده زمان هستيم. موجودات هستند که تشکيل دهنده زمان هستند. اين نيست که روز بگذرد، ماه بگذرد، سال بگذرد، نه! بدانيد اين ما هستيم که ميرويم و ميگذريم و خواهيم گذشت.
هر روز که ميگذرد، تو کم ميشوي
از حسين بن علي(عليهماالسلام) منقول است که فرمودند: «يَابنَ آدَم اِنَّمَا اَنتَ ايّامٌ کُلَّمَا مَضي يَومٌ ذَهَبَ بَعضُکَ»،(ارشادالقلوب، ج1، ص40)
اي انسان! اي فرزند آدم! تو روزگار هستي، «اِنَّمَا اَنتَ ايّامٌ»، تو خودت روزگار هستي، تو ايام و روزها هستي، هر روزي که ميگذرد مقداري از تو کاسته ميشود.
اين طور نيست که تو ثابت باشي و روزگار بگذرد، تو ساکن باشي و او گذرا باشد. هر روز که ميگذرد مقداري از ما نيز ميگذرد و از ما کاسته ميشود، هر ماه و سالي که ميگذرد يک ماه و سال نيز از ما کاسته ميشود؛ يعني هر روز و ماه و سالي که ميگذرد، به همان ميزان سرمايه و هستي انسان که عمر او است نيز خواهد گذشت. با گذشت روز و ماه و سال هستي ما هم ميگذرد.
يک سال ديگر گذشت، اما آيا با سپري شدن اين زمان من هنوز وجود دارم؟ خير! همه هستي من وجود ندارد؛ با گذشت اين سال بخشي از هستي من نيز گذشته است. لذا خوب است انسان نسبت به آنچه از او گذشت و از سرمايه و هستياش کاسته شده متنبّه و متذکر شود است. خوب است همان طور که نسبت به امور مادياش فکر ميکند نسبت به عمر و هستياش نيز فکر کند تا ببيند اين سرمايه را در چه راهي مصرف کرده است.
اين ايام، وقت حسابرسي نسبت به عمر است
علي(ع) در روايتي به نقل از نبي اکرم فرمودند که: «أَکْيَسُ الْکَيِّسِين» «مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ»، وَ عَمِلَ لِمَا بَعْدَ الْمَوْتِ.
فَقَالَ رَجُلٌ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِين! کَيْفَ يُحَاسِبُ نَفْسَه؟
قَالَ(عليهالسلام) إِذَا أَصْبَحَ ثُمَّ أَمْسَي رَجَعَ إِلَى نَفْسِهِ وَ قَالَ يَا نَفْسِي! إِنَّ هَذَا يَوْمٌ مَضَى عَلَيْکَ لَا يَعُودُ إِلَيْکِ أَبَداً وَ اللَّهُ يَسْأَلُکِ عَنْهُ بِمَا أَفْنَيْتِهِ؟ «فَمَا الَّذِي عَمِلْتِ فِيهِ؟
أَ ذَکَرْتِ اللَّهَ أَمْ حَمِدْتِه؟
أَ قَضَيْتِ حَوَائِجَ مُؤْمِنٍ فِيهِ؟
ءاَ نَفَّسْتِ عَنْهُ کَرْبَهُ؟
أَ حَفِظْتِيهِ بِظَهْرِ الْغَيْبِ فِي أَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ»؟
أَ حَفِظْتِيهِ بَعْدَ الْمَوْتِ فِي مُخَلَّفِيهِ»،
«أَ کَفَفْتِ عَنْ غِيبَةِ أَخٍ مُؤْمِنٍ»؟
«أَعَنْتِ مُسْلِماً»؟
«مَا الَّذِي صَنَعْتِ فِيهِ»؟
«فَيَذْکُرُ مَا کَانَ مِنْهُ»، «فَإِنْ ذَکَرَ أَنَّهُ جَرَى مِنْهُ خَيْرٌ» حَمِدَ اللَّهَ وَ کَبَّرَهُ عَلَى تَوْفِيقِهِ» وَ إِنْ ذَکَرَ مَعْصِيَةً أَوْ تَقْصِيراً» اسْتَغْفَرَ اللَّهَ» وَ عَزَمَ عَلَى تَرْکِ مُعَاوَدَتِهِ»،(وسايلالشيعه، ج16، ص98)
علي(ع) در روايتي به نقل از نبي اکرم فرمودند که: « زيرکترين زيرکان، کسي است که از خود حساب بکشد، و کارهايش را در ارتباط با جهان ديگر انجام دهد.
وقتي علي(ع) اين جملات را از پيغمبر نقل فرمود شخصي سوال کرد، : انسان چگونه از خود حساب بکشد؟ «
حضرت فرمود: هرگاه شب را به روز آورد، و روز را به شب رساند، بازگشتي به خود داشته باشد، و بگويد: اي فلاني! « امروز روزي بود که بر تو گذشت، در حالي که هيچگاه به سوي تو باز نميگردد، « و خدا از تو ميپرسد آن را در چه راهي مصرف کردي؟
آيا در اين روز به ياد خدا بودي و او را حمد و ستايش کردي؟
آيا در اين روز خواسته و حاجت برادر ايمانيات را با اين که قدرت داشتي برآورده کردي؟ آيا از گرفتاريهاي او گره گشايي کردي؟ آيا در غياب برادر مؤمنت اخوت اسلامي و ايماني را نسبت به خاندان و فرزندش رعايت کردي؟
آيا بعد از مرگ او از اين حريم ايماني نسبت به بازماندگانش حراست و مراقبت کردي؟
آيا از غيبت کردن پشت سر برادر مؤمنت جلوگيري کردي؟
آيا کمک کار برادر مسلمانت بودي؟، در اين روز چه کار کردي؟
پس گذشته را يادآور شود، اگر به گذشته مراجعه کرد و ديد آنچه که بر او گذشته خير بوده است، حمد خدا را به جا آورد و بگويد: «الحمد لله» و نسبت به اين موفقيتي که خدا به او عنايت فرموده بگويد: «الله اکبر» و بداند اين توفيق هم از خدا بوده است، و اگر ديد گناهي انجام داده و خطايي از او سر زده، از خدايش پوزش بخواهد و استغفار کند، و تصميم بگيرد که ديگر به آن گناه بازنگردد و آن را تکرار نکند.